Tumgik
#لایو
leylajofficial · 1 year
Photo
Tumblr media
بازی کازینو زنده دراگون تایگر: نبرد اژدها و ببر
0 notes
socialfollowerr11 · 2 years
Text
تعداد نفرات لایو اینستاگرام
اگر از قابلیت های اینستاگرام آگاهی داشته باشید، حتما یکی از کارا ترین قابلیت های اینستاگرام، یعنی لایو را می شناسید. هدف از برگزاری لایو نشان دادن محیط کار و برقراری رابطه ی تعاملی با مخاطبین است.
از کاربرد های زیاد لایو و اثرات آن از ذهن مخاطب که بگذریم، وارد مقوله ی بیزینسی آن می شویم. تعداد بازدید لایو و یا تعداد نفرات لایو اینستاگرام، دقیقا همان اثر روانی را بر روی مخاطب می گذارد که تعداد فالوور این کار را انجام می دهد.
حتما شما هم به شکل آگاه یا ناخودآگاه متوجه این تاثیر شده اید که الان در حال مطالعه این مطلب هستید.
فرض کنید وارد لایو یک فروشگاه اینستاگرامی ساعت شده اید. بعد از گذشت چند دقیقه همچنان تعداد حاضرین در لایو بسیار کم است. خب در این صورت به اولین چیزی که شک می کنید تعداد فالوور پیج است که اگر زیاد هم باشند با خود می گویید چرا تعداد بازدید لایو، هیچ تناسبی با تعداد فالوور پیج ندارد؟ در این صورت قطعا اعتبار پیج زیر سوال می رود.
حال برعکس، تصور کنید وارد لایوی شده اید که بلافاصله تعداد بسیار زیادی از افراد وارد آن می شوند و همه کنجکاو و طرفدار دیدن آن لایو هستند، خود به خود شما هم برای ادامه دیدن لایو مشتاق می شوید.
عوامل زیادی هستند که باعث افزایش بازدید می شوند اما قطعا پیشنهاد ما خرید بازدید لایو اینستاگرام است که بعد از آن تلاش کنید این تعداد را نگه دارید و افزایش دهید. به این وسیله حتی بازدیدکنندگان اول لایو که به دلیل کم بودن بازدیدها لایو را ترک می کنند را هم از دست نخواهید داد.
ادامه این مطلب را به همراه مطالب بسیار آموزنده دیگر می توانید در ۵ نکته مهم برای افزایش بازدید لایو در اینستاگرام مطالعه کنید.
0 notes
mari-1998a · 10 months
Text
گذاشتن پیام ثابت در لایو استوری اینستاگرام
قطعا شما هم در لایوهای اینستاگرام شرکت کرده و به خوبی از اهمیت، گذاشتن پیام ثابت در لایو استوری و یا همان پین کردن متن در لایو استوری، اطلاع دارید. البته انجام این فرایند بسیار ساده بوده و تمامی افراد می توانند به سادگی و در عرض ۱ ثانیه، در ویدیو زنده اینستا متن را پین کنند.
با تمامی این تفاسیر باز هم بسیاری از مردم از نحوه کار با این اپ اطلاعی نداشته، به همین خاطر در ادامه نحوه گذاشتن پیام ثابت در لایو استوری را به صورت تصویری آموزش داده ایم.
نحوه گذاشتن پیام ثابت در لایو استوری
❖ وارد برنامه اینستاگرام شده و بر روی آیکون پروفایل خود ضربه بزنید.
❖ حال در این بخش با توجه به تصویر زیر، گزینه live را انتخاب نمایید.
❖ پس از شروع لایو، متن مورد نظر خود را تایپ و ارسال کنید.
❖ پس از ارسال کامنت، روی آن ضربه زده و نگهدارید تا مطابق تصویر، ۲ گزینه به شما نمایش داده شود، جهت پین کردن کامنت در لایو اینستاگرام باید گزینه “pin comment” را انتخاب کنید.
جهت برداشتن پیام هم می ت��انید بر روی آیکون ضربدر (✘) کلیک کنید.
سخن نهایی
همان طور که مطالعه کرده اید در این مطلب به شرح نحوه پین کردن متن در لایو استوری پرداخته ایم، تا در صورت عدم آشنایی افراد با چگونگی پین کردن متن در لایو اینستاگرام، بتوانند این فرایند را انجام دهند.
در صورت نیاز به دریافت مشاوره در خصوص فعالیت در اینستاگرام و یا رفع مشکلات این اپلیکیشن می توانید با پشتیبانی اینستاگرام در ایران تماس بگیرید.
0 notes
felezyabt3 · 2 years
Text
Tumblr media
09362131009--09372131009--02144569250
0 notes
stickydonutstudent · 2 years
Text
The Ultimate Guide To Betting On Online Casino Games In هات بت لایو(Hot Bet live)
Tumblr media
Before you begin gambling at هات بت لایو(Hot Bet live), you should get acquainted with the different sorts of wagers offered and the accompanying reward prospects. This way, you'll know what to anticipate when you do make a wager. Betting Types Payment Methods The most popular bets are "bet on outcome," "bet on number," "bet on name," and "bet on total." It is a bet on a sports game that has a good chance of happening, the bet's terms and conditions may talk about the outcome, but the amount bet is usually the هات بت(Hot Bet), this can be a single bet or a series of bets with different results and if you like to gamble and like to play Roulette, for example, you can make a single bet that you will win or lose a certain amount. To get more information visit https://hotbetlive.com/
0 notes
hutchinson79romero · 2 years
Text
Let Us Start You On The Journey To Social Media Marketing Success
Do you need a new way to stay in touch with your audience? They are many paths to take to achieve this goal but they all have their pros and cons. Social media marketing finally provides a way for new or old companies to touch on a huge population via interesting and entertaining marketing options. The article below will give you the basics you need to know to tap into this powerful method. As you start to work with social media, make sure any titles you write are engaging and make viewers want to learn more. When the titles are interesting and inviting, you will keep the attention of your customers. If you decide to utilize a marketing company to help you with social media marketing, be cautions. For starters, their black hat techniques are often seen as spam and will degrade your reputation. They use thousands of fraudulent Facebook, Twitter and YouTube accounts, made through automated registration bots and proxy servers. You will not have customers seeing your marketing though you are shown high view counts. Basically, the only thing you will be doing is spending money for false results. Make your site more social media-friendly with comments, ratings and favorite lists. People are more likely to return to a site where they feel important and active. Always ensure that your social network pages have new information and posts. خرید بازدید لایو اینستاگرام expect updates as often as possible, and if you do not provide them with it, you could give yourself a bad name and lose many customers. Depending on your product or service, don't spam your customers unnecessarily with irrelevant information all day long; but, you should make updates 3-4 times per week. If you want people to follow you on social media marketing, offer exclusive deals that may only be taken advantage of by doing so. If customers are treated specially for being followers, they are even more likely to subscribe and stay subscribed to your feed or profile. Make sure your posts aren't condescending or give the reader the impression you are too cocky. Regardless of how large or successful your business is, consumers never want to feel like they are being talked down to. You are never more powerful than your followers and your customers. Without your customers, your brand is nothing more than a name. Something that people should remember when they're using social media to market is to stay as active as they can. In order to succeed, you must socialize! Lack of posts or blog updates will result in a loss of customers and ultimately profit. However, if you are active and constantly updating and promoting your business through social media, people will always be aware of what you are selling. Facebook games are a great way to promote your products. You can try to create a game that is related to what you sell or the industry you're in. Facebook's games have proven invaluable for some popular brands, especially when they go viral. Hire a professional to develop a game that you can share on Facebook, if it's within your budget. Always respond to questions and comments posted on social sites. Check notifications often and read the messages in your inbox several times a day. Set up an email alert to let you know about notifications as they come in. Keep in mind that your response will be visible to everyone, so avoid making silly gaffes. When posting videos to YouTube make sure there is a link to click on that takes the viewer to your site. Set the link up where it describes your video, and also have a Twitter and Facebook button near your videos on your channel. Convenient links to your Twitter and Facebook accounts make it easy for interested viewers to help you out by spreading your videos around to their friends. You no longer have to rely on drab articles and ugly ads on your page. When media is entertaining in nature, it can get out to a big audience very quickly. There is still a responsibility on the part of the business to provide quality products and services, but implementing the tips provided here will optimize your marketing plan and lead to a successful business endeavor.
1 note · View note
visitnet · 3 months
Text
خانه بازی کودک در شیراز
خانه بازی کودک هپی تایم در شیراز ، محیطی شاد و مفرح ، امن و سرگرم کننده برای بازی ، آموزش و نگهداری از کودکان دلبند شما فراهم کرده است. در خانه بازی ، علاوه بر بازی و سرگرمی ، اعتماد به نفس کودکان رشد می کند. همچنین باعث تقویت مهارت دوست یابی در کودک میشه. بازی در بین همسن و سال ها موجب رشد تعامل اجتماعی کودکان می شود. کلاسهای آموزشی ، وای فای و QR کد اسکن دوربین جز خدمات رایگان و ویژه شعب هپی تایم میباشد. منظور از QR code خدمتی است که هپی تایم به شما عزیزان ارائه می‌دهد که در زمان نبود شما در خانه بازی ، بتوانید از طریق گوشی همراه خود به صورت لایو ، دوربین های مجموعه را در اختیار داشته باشید و با خیال آسوده به کارهای خود در خارج از مجموعه برسید.  
ما را در اینستاگرام دنبال کنید
کلاسهای آموزشی رایگان مجموعه همه روزه از شنبه تا پنج شنبه راس ساعت ۱۷ الی ۱۹ به شرح زیر برگزار میشود: شنبه ها : کلاس آموزش کاردستی یکشنبه ها : قصه گویی با کارت تصاویر و عروسک انگشتی دوشنبه ها : شعرخوانی کودکانه سه شنبه ها : آموزش نقاشی چهارشنبه ها : آموزش مفاهیم علوم بطور غیر مستقیم همراه با بازی و خلاقیت پنج شنبه ها : آموزش ریاضی بصورت بازی_ ریاضی حضور همه روزه گریمور صورت و دست کودکان از ساعت ۱۸ الی ۲۱ در مجموعه شعب هپی تایم شماره های تماس : 09170490622 - 09009410035 آدرس شعبه 1 هپی تایم : فرهنگیان ، میدان احمد آباد به سمت درمانگاه نرجس ، نبش بلوار ذوالفقار آدرس شعبه 2 هپی تایم : عادل آباد ، میدان شهید غلامی ، بلوار دولت غربی نبش کوچه 9
Tumblr media
vimeo
3 notes · View notes
tintinfarsi · 8 months
Text
پاتریس لکونت، کارگردان، فیلم‌نامه‌نویس، بازی‌گر و نویسنده‌ی کمیک استریپ فرانسوی، فیلم سینمایی جواهرات کاستافیوره را می‌سازد
او در این‌باره می‌گوید
ساخت جواهرات کاستافیوره به‌صورت لایو-اکشن. سپردن تمام نقش‌ها، حتی فرعی‌ترین نقش‌ها به بازی‌گران سرشناس. تا در اطراف تن‌تن، درخشان‌ترین بازی‌گران موجود را تشکیل دهم. وقتی این‌ها را می‌نویسم (در ژوئن 2022 هستیم)، هنوز هیچ کاری انجام نشده‌است. مذاکره با پارامونت پیکچرز پیچیده است، اما من تسلیم نمی‌شوم. بهتر! هر شب با تصور لباس‌ها و صحنه‌هایی به‌خواب می‌روم که نسخه‌ای دقیق از نقاشی‌های هرژه باشد. بازی‌گرانی واقعی‌تر از زندگی، سکوتی که اتفاق می‌افتد، و منشی صحنه که اعلام می‌کند: جواهرات کاستافیوره، سکانس 24، برداشت پنجم! پس چشمانم را می‌بندم. مطمئنم که روزی این اتفاق خواهد افتاد
Tumblr media
2 notes · View notes
realmoghaddam · 2 years
Photo
Tumblr media
🤩🥳 خوب هر کاری با کلی حس و عشق و زیبایی شروع میشه👣 . اما مملو از استرس که میشه یا نمیشه میتونیم یا نمیتونیم اونم توی این شرایط اقتصادی کشور و وضعیت کرونایی... 👀👂🏻 خب نمیخوام ناله کنم یا غر بزنم وقتی کاری با هدف کارآفرینی و کارسازی شروع بشه برای مردمی که برای مخارج زندگیشون نیاز به کار دارند خب میتونه محکم ترین پایه برای ادامه باشه و قوی تر از دیروزت کنه... . 👊🏻Never Give Up🧠 . این روزها بی شک پیشرفت کاریمون در زمینه های مختلف زیاد بوده و نمایندگی هامون و خیلی خیلی های دیگه که از حوصله به دوره که بخوام توضیح بدم... . اما روزی لایو میذارم و کامل میگم که دارم برای #پویاسازی_بچه_های_ایران چه کارهایی میکنم که همه مردم ایران این اسم در زبانشون بچرخه... . 🤩🤩🤩🥳🥳🥳 . همکارخوبم خانم باسره در این مسیر کنارمون هست با حمایت شما عزیزان به امید موفقیت بیش از پیش . . پر از امید و تلاش باشید در زندگی شک نکنید😉 که چیزی که لیاقتتون باشه با تمام وجود بهتون میرسه✌️👊🏻😇🌟 . . . . . . . . . . #فرش #فرش_ایلمک #ایران #تهران #گلیم #چله_کشی #آموزش #قالی #دارقالی #قالیبافی #حمایت_کنیم #حمایتکنیم #کارآفرینی #روزمرگی_های_یک_چراغ_هوشمند #کارسازی #carpet #ilmakcarpet #carpetilmak #iran #tehran #tehrancarpet #entrepreneurship #educationcarpet #rug #kilim #hosseinmoghaddam #masoumehbasereh (at Iran) https://www.instagram.com/p/CKFz74fBFS4/?igshid=NGJjMDIxMWI=
5 notes · View notes
afolllower · 2 years
Photo
Tumblr media
🍁پنل خدمات مجازی آفالوور ®️ ⚜️ AFOLLOWER ⚜️ ارائه تمام خدمات شبکه های اجتماعی اینستاگرام، تلگرام، توئیتر، فیسبوک، لینکدین، تامبلر، پینترست، تیک تاک، کلاب هاوس، اسنپ چت، اسپاتیفای، واتس آپ، یوتیوب،وی کی، لایکی، ساوند کلاود، آپارات، توییچ، رادیو جوان، ایتا، روبیکا، بله، سروش، پابجی، اپلیکیشن بازار، بازدید سایت و... 🔸فروش فالوور اینستاگرام 🔸فروش لایک اینستاگرام 🔸فروش لایک IGTV 🔸فروش بازدید ویدئو عادی، IGTV, REELS 🔸فروش بازدید استوری 🔸فروش بازدید لایو 🔸فروش کامنت دلخواه 🔸فروش ایمپرشن ریچ، روم ویزیتور 🔸فروش سیو پست، اشتراک گذاری 🔸فروش خدمات اکسپلوره 🔸فروش ممبر کانال و گروه تلگرام 🔸فروش بازدید پست تلگرام و ده ها سرویس دیگر برای ارتقا و افزایش آمار پیچ تان در طرح های متنوع،پروفایل دار واقعی، بالاترین کیفیت و قیمت استثنایی ارائه می‌شود. پشتیبانی 24 ساعته، استارت آنی، درگاه امن🍁 °❀╭━═✹═━⊰°✹°🌐°✹°⊱━═✹═━╮❀° https://t.me/A_follower https://www.afollower.ir ✹سایت✹ https://www.instagram.com/afollower.1 ✹اینستاگرام✹ https://www.instagram.com/afollower.2 ✹اینستاگرام✹ https://www.instagram.com/afollower.3 ✹اینستاگرام✹ https://www.twitter.com/AFOLLOWEER ✹توئیتر✹ https://www.facebook.com/afollower.follower ✹فیسبوک✹ https://www.linkedin.com/in/a-follower-b0969720a ✹لینکدین✹ https://pin.it/6jgBJhO ✹پینترست✹ http://afolllower.tumblr.com ✹تامبلر✹ °❀╰━═━❀━═━⊰°❀°🌐°❀°⊱━═━❀━═━╯❀° #afollower #iran🇮🇷 #iran #iranian #tehran #karaj #tabriz #mashhad #esfahan #shiraz #instagood #instafollow #insta #follower #followersinstagram #tabligh #tattoo #mood #bloggers #blogger #likeforlikes #coment #marketingdigital #business #lifestyle #instafollowers #fashion #following #tablecloth (at ExploreTehran) https://www.instagram.com/p/Cdp5pn5tEQG/?igshid=NGJjMDIxMWI=
4 notes · View notes
Text
0 notes
leylajofficial · 2 years
Photo
Tumblr media
کدام ورزش ها برای شرط بندی پیش بینی زنده مناسب هستند؟ در سایت های شرطبندی بطور معمول از انواع رشته های ورزشی برای شرط بندی و پیش بینی نتیجه بصورت زنده پشتیبانی میشود، اما کدامیک از این ورزش ها مناسب تر هستند؟
0 notes
socialfollowerr11 · 2 years
Text
سیر تا پیاز لایو اینستاگرام
سیر تا پیاز قوانین لایو اینستاگرام
لایو اینستاگرام یکی از اساسی ترین ابزارهای این شبکه اجتماعی برای ارتباط مستقیم با مخاطبان است. حال اگر شما هم در استفاده از این قابلیت کاربردی مبتدی هستید؛ با ما همراه باشید تا سیر تا پیاز لایو اینستاگرام را برای  شما بیان کنیم.
لایو اینستاگرام چیست؟
لایو ویدئویی است که در لحظه ساخته می شود و به طور زنده با مخاطبان ارتباط برقرار می کند. بعد از اتمام آن نیز حذف خواهد شد. البته امکان ذخیره سازی آن نیز وجود دارد. یکی از راه های افزایش اعتبار در بین فالوور ها خرید ویوو لایو است. هنگامی که ویوو لایو خریداری می کنید فالوورهایتان با شرکت در لایو و دیدن تعداد زیادی از مشاهده کنندگان اعتماد بیشتری به برند و پیج شما خواهند کرد.
در ادامه با ما همراه باشید تا نکته های به کارگیری این ابزار را برای شما مطرح کنیم.
نکته های موثر در استفاده از لایو اینستاگرام
با برگزاری لایو اینتساگرام می توانید اعتبار پیج خود را در نگاه مخاطبان بالا ببرید.
راه های بسیاری را می توان برای افزایش  بازدید لایو به کار برد که برخی از آنها عبارتند از:
 ·         ۱-اطلاع رسانی کنید
 ·         ۲-نظرسنجی کنید
 ·         ۳-آموزش دهید تا دیده شوید
 سخن پایانی
در این مطلب تلاش کردیم تا ابزار قدرتمند لایو را به شما معرفی کرده و زیر و بم آن را نیز بیان کنیم. حال شما با دید بازتری می توانید از لایو اینستاگرام برای  پیشرفت پیج خود استفاده کنید.منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم.
0 notes
amiasfitaccw · 10 days
Text
سیکسی عورت کی چال
قسط 04 - آخری
شگفتہ کے منہ میں شانی کا لنڈ تھا جسے وہ بڑے چاؤ سے چوس رہی تھی۔
میرا پیارا جان دلارا شانی اپنے کمرے کے بیڈ پر ننگ دھڑنگ چت لیٹا ہؤا تھا
اس کی آنکھوں پر پٹی بندھی ہوئی تھی اس کے دونوں ہاتھ دوپٹوں سے دونوں طرف بیڈ سے بندھے ہوئے تھے
اس کی دونوں پیر بھی دونوں اطرف سے بندھے ہوئے تھے
وہ بالکل بے بس ہمارے رحم و کرم پر تھا
وہ انگریزی کے لفظ ایکس کی شکل اختیار کئے ہؤا تھا۔
اسکی رانوں کے درمیان شگفتہ جھکی ہوئی اسکے لنڈ کو حلق تک اتارے ہوئے چوسے لگا رہی تھی۔
وہ اپنے گھٹنوں اور ہاتھوں کے بل کتیا بنی ہوئی صرف منہ سے لنڈ کا چوپا لگا رہی تھی۔
اور میں کسی تماشائی کی طرح کرسی پر بیٹھی لایو پورن کا نظارہ کر رہی تھی۔
شگفتہ ننگی ہو کر اور بھی پرکشش لگ رہی تھی اسکے جسم کے اعضاء اگرچہ بڑے نہیں تھے لیکن بے حد متناسب تھے۔
اسکا پیٹ بےشکن اور کسی ماڈل کی طرح ہموار ہوا تھا ۔
اسکے ابھار کسی نوعمر لڑکی کی طرح ٹھوس اور گول تھے۔
ہپس اگرچہ بڑے نہیں تھے مگر خوبصورت شیپ میں تھے۔
ڈوگی سٹائل میں اسکے ہپس بالکل علیحدہ علیحدہ تھے درمیان میں پھدی کے ہونٹ ابھرے ہوے تھے جن پر دو تین دن کے چھوٹے چھوٹے رواں جیسے بال تھے۔
وہ تقریباً پانچ منٹ سے مسلسل چوپا لگا رہی تھی۔
وہ زبان کی نوک سےٹٹوں کو برش کرتے ہوے لنڈ کے ٹوپے پر جاتی اسے ٹوپے پر گول گھماتی۔پھر ہونٹوں میں دبوچ کر پورے لوڑے کو حلق تک اتار لیتی۔۔
پھر آرام سے لنڈ سے منہ اوپر کھنچتی اور ہونٹوں سے توپے کو چوستے ہوے باہر نکالتی۔
شانی مدہوشی میں سسس سی سس نگی نگی سسس کی آوازیں نکال رہاتھا۔
وہ اپنی دانست میں اپنی محبوبہ نگہت عرف نگی سے چوپے لگوا دیا تھا۔
اج پلان کے مطابق شانی کے آنے سے پہلے ہی شگفتہ آ گئی تھی اور جیسے ہی شانی آیا وہ میرے بیڈ روم چھپنے چلی گئی تھی۔
باہر میں نے شانی کو کھانا وغیرہ سرو کیا
اور اسے لے کر شانی کے بیڈ روم میں آ گئی تھی۔
شانی میری بےتابی دیکھ کر مسکرا کر بولا،
'لگتا ہے آج کچھ زیادہ ہی مزہ آنے والا ہے"
میں اس کی شرٹ نکالتے ہوئے بولی،
“جی جناب آج کا دن آپ کے لیئے کچھ خاص ہے آج کچھ ایسے مزہ دوں گی کہ کبھی بھول نہیں پاؤ گے "
اسے ننگا کر کے میں نے اپنے کپڑے بھی اتار ڈالے۔ اور اسے کھڑے کھڑے جپھی ڈال کر فرنچ کسنگ کرنے لگی۔
انی کا قد مجھ سے بڑا تھا اور گردن نیچے کر کے بوس وکنار کر رہا تھا۔
اسکے ہاتھ میرے ننگے بدن کو سہلانے لگے
اپنے ہاتھوں میں میری ہپس کو دبوچ وار نوچ ریا تھا میں بھی اسکی ہپس کو دبا رہی تھی۔
اس کارروائی سے اس کا ہتھیار بیدار ہونے لگا
پہلے چھوہارے سے کیلا بنا پھر کھیرے کی طرح سخت ہو گیا
مجھے اپنے پیٹ پر اسکے اوزار کی سختی محسوس ہوی تو میں نے اسے بیڈ کی طرف دھکیلا۔
وہ بیڈ کے کنارے پر بیٹھ گیا۔ میں نے اس کے پاس آ کر اپنی رانی کو اسکے منہ پر لگا دیا
اس نے میرا اشارہ سمجھتے ہوئے میری رانی کو چومنا شروع کر دیا۔
مگر اس طرح اسکی زبان صرف دانے کو ہی چھو پارہی تھی۔ اس لیے اپنی ایک ٹانگ اٹھا کر اس کے شانے پر دھر دی اس طرح چوت کا منہ کھل کر شانی کی زبان کی پہنچ میں آ گیا۔
اس نے میری چوت کو لپالپ چاٹنا شروع کردیا۔
چوت کے ہونٹوں کو نیچے سے اوپر تک اپنی زبان تک چاٹا۔پھر دانے کو پہلے ہونٹوں سے دبایا۔
پھر دانتوں سے ہلکا سا کاٹا۔جس سے میرے منہ منہ سے آییں نکلنے لگیں۔
وہ اتنے شوق سے پھدی چاٹ رہا تھا کہ مزے سے میں اپنا آج کا سارا پلان ہی بھول گئی تھی۔
پھر مزے سے مجھے ایک ارگیزم ہؤا ۔
Tumblr media
میری چوت کا رس سے اس کا منہ گیلا ہو گیا۔
میں نے اسے پیار سے علیحدہ کتے ہوے اپنی ٹانگ نیچے اتاری۔
اسکے ہونٹوں پر کس کیا تو اپنی چوت کے رس کا نمکین ذائقہ چکھا۔
ایک دفعہ پھدی کا جوش ٹھنڈا ہوا ،
تو میں کچھ سوچنے سمجھنے کے قابل ہوی۔
میں نے اسے بیڈ پر دھکیل کر لٹا دیا اور اس کے لوڑے کو منہ میں ڈال لیا۔اور شافٹ کو چوسنے لگی۔
چوستے ہوے جب ہیڈ ہونٹوں میں آتا تو میں دانتوں سے کاٹتی۔ جس سے وہ تڑپ جاتا اور میرے سر کو پکڑ لیتا۔
جب دو تین بار اس نے میرے سر کو پکڑا تو مین ڈانٹ کر بولی۔
" یہ کیا حرکت ہے میری چیز ہے جو مرضی کروں۔ چوموں یا دانتوں سے کاٹوں,اگر اب مجھے روکا تو تجھے مذہ چکھا دینا ہے"
" اچھا ٹھیک ہے اب کچھ نہیں کروں گا، آپ جو مرضی کریں"
میں زبان سے اس کے ہیڈ کو چھیڑنے کرنے لگی مگر منہ میں نہی لے رہی تھی وہ بے تابیِ سے دیکھ رہا تھاکہ کب منہ میں لوں۔
پھر اس پر ترس کھا کر دو تین منہ بھر کر چوپے لگاے۔
اور دوبارا لنڈ کی شافٹ اور ہیڈ کو زبان سے برش کرنے لگی۔
میں اسے جان بوجھ کر ستا رہی تھی۔ منہ کو ہیڈ پر لا کر ہونٹ گول کر ہیڈ پکڑ کر چھوڑ دیتی۔پھر پکڑتی چھوڈ دیتی۔
پھر ہیڈ کو ہونٹوں سے دبوچا ہی تھا کہ اس نے اضطراری طور پر میرا سر پکڑ کر لنڈ پر دبا دیا۔اور لنڈ میرے حلق سے جا ٹکرایا۔
جس سے مجھے پھندا سا لگ گیا اور گلے میں خراش سی آ گیی میں کھانستے ہوئے بیڈ سے اتر گئی
میری آنکھوں میں کھانسی سے پانی آ گیا تھا۔
میں نے اس کی طرف خفگی سے دیکھا تو وہ شرمندہ ہو گیا۔
میں آٹھ کر کچن میں ا گئی گلاس پانی کا پییا اور آتے ہوےاپنے بیڈروم کے دروازے پر ہلکی سی دستک دے ڈالی۔ یہ شگفتہ کے لئے تیاری کا اشارہ تھا۔
شانی شرمندگی سے بولا،
“ سوری انٹی، یہ بس جوش میں ہو گیا۔مجھے معاف کردیں۔اب نہیں کروں گا"
میں خفگی سے بولی،
“ جان نکالنی ہے کیا، کیسے بدتمیزی سے سارا ہی گھسا دیا۔اگر سانس رک جاتا تو؟"
“ اب رہنے دو آج کے لئے اتنا ہی کافی ہے"
وہ اٹھ کر میرے پاس آ گیا اور مجھے چومتے ہوئے بولا۔
“ معاف کردیں ناں، اب ایسا نہیں کروں گا"
میں ہلکی ناراضگی سے بولی،
“ آج اتنا دل تھا اورل سیکس کرنے کو، سارا موڈ ہی خراب کر دیاتم نے"
وہ میرے گالوں کو چوم کر بولا،
“ چلیں غصہ تھوکیں، ابھی تو رانی اور راجہ کو بھی ملانا ہے۔ زیادہ بات ہے تو میرے ہاتھ باندھ دیں۔
میں تیزی سے بولی ،
“ بچو تیرے ہاتھ ہی نہیں پاؤں بھی باندھوں گی۔ اگر آج مزید کھیل ہو گا تو میری مرضی سے ہوگا"
وہ خوشی سے بولا،
“ مجھے ہر شرط منظور ہے۔ آپ بس اب راضی ہو جائیں"
میں نے اس کی طرف مسکرا کر دیکھ کر بولا" تو چلو بیڈ پر جا کر سیدھے لیٹ جاؤ"
وہ اچھے بچوں کی طرح بیڈ پر لیٹ گیا۔میں نے اپنے دوپٹوں سے اس کے ہاتھ پیر باندھے۔
پھر ایک دوپٹے سے اس کی آنکھوں پر پٹی سی باندھ دی ۔
Tumblr media
وہ چپ چاپ پڑا رہا۔
جب سب تیار ہوگیا تو میں اس کی کھلی رانوں کے درمیان بیٹھ گئ اور بولی ،
بیٹا اب مزے لو۔
چھوہارے کو منہ میں لے لیا۔چھو ہارا منہ میں کی گرمی پاتے ہی بڑا ہونے لگا ، اور کچھ ہی منٹوں میں اپنے سایز میں ا گیا۔
میں نے ایک پیار بھرا تپھڑ شیطان کو رسید کیا۔
شانی مزے سے کرایا۔
میں اونچی آواز سے بولی۔اب کروگے شیطانی"
وہ سسکا۔
نہیں خالہ اب نہیں کروں گا۔
میری آواز سن کر کمرے کے باہر کھڑی شگفتہ دبے پاؤں اندر آ گئی۔
میں نے کبھی حقیقت میں کسی عورت کو ننگا نہیں دیکھا تھا
وہ بالکل الف ننگی تھی میں مبہوت ہو کر اس کے نشیب و فراز کو دیکھنے لگی۔
وہ دبے پاؤںچلتی ہوی بیڈ کے پاس ا گئی میں چپکے سے بیڈ سے اتر آئی اور اس نے میری جگہ لے لی۔
اور کتیا بن کر اپنے ہاتھوں پاؤ ں پر وزن ڈال کر لنڈ کو اپنے منہ میں دبوچ لیا ۔
اور صرف منہ سے لنڈ کی چسائی شروع کردی
لنڈ کی پوری شافٹ منہ میں گھسا لیتی پھر اپنا منہ دھیرے سے اٹھاتی کہ لنڈ منہ سے نہ نکلے۔
پھر ہیڈ کے آخری کنارے سے دوبارا واپسی کا سفر شروع کرتی۔یہ
شگفتہ اپنے منہ کو چوت کی طرح استعمال کر رہی تھی۔
وہ ہاتھوں کا استعمال اس لئے بھی نہیں کر رہی تھی کہ وہ اس کے ہاتھوں کو کہیں پہچان نہ لے۔ کہ یہ میرے ہاتھ نہیں کیونکہ شگفتہ کے ہاتھ مجھ سے چھوٹے تھے۔
میں کمرے میں موجود کرسی پر بیٹھی ہوئی ستایشی نگاہوں سے اس کی فنکاری کو سراہ رہی تھی۔۔
شانی مزے سے کراہ رہا تھا۔
"بہت اچھے سے کر رہی ہو ۔سسس نگی سسس۔
اہ،نگی یہ آج کیا کردیا مزہ آ گیا۔"
شانی بے ربط الفاظ بڑبڑا رہا تھا۔ساتھ اس کا جسم وقتا فوقتاً لزت سے جھر کھرا بھی رہا تھا۔
مجھے لگا کہیں شگفتہ صرف منہ سے ہی اسے فارغ نہ کر دے۔ لہزا میں نے اسے اشارے سے روکا۔
اور اگلے مرحلے پر جانے کا کہا۔
وہ میری بات سمجھتے ہوے لنڈ چسائی کو دھیما کرتے ہوئے رک گئی۔اور آٹھ کر اپنے پاؤں شانے کے دونوں اطراف رکھ اپنی چوت کو لنڈ کے اوپر لے آئی۔
میں نے ہاتھ بڑھا کر شانی کا لنڈ سیدھا کر کے چوت کے دہانے پر لگا۔
شگفتہ کی چوت پانی سے لبریز تھی اس لیے ہلکے سے دباؤ سے لنڈ پھسلتا ہوا چوت میں داخل ہو گیا۔
اب میرا کام ختم اور شگفتہ کا شروع ہو گیا۔
وہ بڑے ماہرانہ انداز میں اپنے پنجوں کے بل لنڈ کی سواری کر رہی تھی۔لنڈ کو چوت میں دبوچے اوپر نیچے ہو رہی تھی۔۔
اور اتنے محتاط انداز میں ہورہی تھی کہ اس کے جسم میں سے صرف چوت کی لنڈ کو چھو رہی تھی باقی کام کا کوئی حصہ شانی کو ٹچ نہی کیا تھا۔
کچھ ہی دیر میں پھدی کا رس لنڈ کو بھگوتے ہوے شانی کے ٹٹوں اور زیر ناف حصے کو گیلا کرنے لگا۔
لنڈ اور پھدی کے ملاپ سے پچ ،پرچ ،پچ کی آوازیں پیدا ہورہی تھیی۔
شانی بھی آہ ،ہا امم کی آوازوں میں غرا رہا تھا۔
مگر شاباش تھی شگفتہ کو وہ کمال ضبط سے
خاموشی سے لنڈ کو چود رہی تھی۔
اور اضطراب میں اپنے ہونٹ کو دانتوں میں دبائے ہوئے تھی۔
کچھ ہی دیر میں شگفتہ کی جمپنگ سپیڈ تیز تر ہوتی گئی
پھر اسکی منہ سے ہمممم کی آوازہ نکلا اور
پھدی سے پانی کے چھینٹے بکھر گئے۔
ارگیزم کیے زور سے وہ اپنا توازن قائم نہ رکھ سکی اور شانی کی رانوں پر بیٹھتی گئی۔
مگر شانی بھی مزے سرشاری تھا۔ وہ اس کے کولہوں کی اجنبیت بھانپ نہ پایا۔
شگفتہ نے بھی معاملے کو سنبھال لیتے ہوے پنجوں کی بجاے اب گھٹنوں کے بل لنڈ کی سواری جاری ۔
کمرے میں پچک پچک کے ساتھ اب تھپ تھپ کی آواز بھی گونجنے لگی۔ کچھ دیر یہ دلفریب گیت بجتا ریا۔
Tumblr media
میں پیچھے بیٹھی لنڈ پھدی کی کشتی دیکھتے ہوے اپنی رانی کی رگڑائی کرتی رہی۔
شانی پورے جوش میں۔ ا گیا تھا بندھا ہونے کے باوجود نیچے سے لنڈ کو اچھالا دے رہا تھا۔
اب شانی کی باری تھی اور غراہٹ کے ساتھ اس کا جسم کانپنے لگا اور لنڈ نے گیلی چوت میں مزید کیچ�� بھر دیا۔ جو بہہ کر نکلنے لگا
شگفتہ بھی تھک کر رک گیی تھی مگر لنڈ کو چوت میں دبائے بیٹھی تھی۔
شانی مزے سے بولا۔۔
“ آج تو نگی آپ نے جان ہی نکال دی۔اتنا مذہ تو شاید پہلے نہیں ایا۔"
"اب پلیز ہاتھ پیر کھول دیں کچھ وقفہ کرتے ہیں"
اب اس ڈرامے کے ڈراپ سین کا ٹایم ا گیا تھا۔
میں بیڈ پر چڑھ گئی اور اس کے منہ میں منہ ڈال کر زبان چوسنے لگی۔
میں اس کے سینے سے چھاتیاں ملاے اسکے اوپر لیٹی ہوئی تھی۔یوں لگ رہا تھا جیسے میں ہی اس کے لنڈ پر بیٹھے بیٹھے آگے جھک کر کسنگ کر رہی ہوں
اور ایک ہاتھ سے اس کی آنکھوں کی پٹی گھولنے لگی۔
پٹی کھلتے ہی اس کی آنکھوں کے سامنے میرا چہرہ تھا۔ میرے چہرہ شگفتہ کے وجود کو اوجھل کیے ہوئے تھا۔
میں مسکرا کر بولی کیسا لگا۔۔
وہ بولا ،
“ بہت مزہ آیا، اج تو اپ نے جنت کی سیر کرا دی،ا آج تو انوکھا ہی سواد ایا"
میں شرارت سے چہکی،
" بچو میرے ساتھ ایسے ہی مزے کرو گے چلو میری یہ خواہش تو پوری ہو گی اب تھری سم کا کیا پلان ہے، بلا لوں شگفتہ کو؟"
شانی بولا ،
،”پہلے مجھے کھولیں تو سہی پھر بات کرتے ہیں ، پھر ویسے بھی آج آپ کی رات ہے بے شک بلا لیں ، آپ ایسے ہی مزاق کرتیں ہیں ،
اس معصوم بیچاری کو پتہ بھی نہیں ہو گا کہ ہم اس کے بارے میں ایسی باتیں کرتے ہیں"
میں دیدے گھما کر بولی،
"اچھا اگر میں اس معصوم عورت کو ابھی بلا لوں۔تو مانو گے خالہ کو؟"
وہ زچ ہو کر بولا۔
"جی خالہ چلیں دیکھ لیتے ہیں آپ بھی ناں۔
میرا مزاق اڑا رہی ہیں"
"اچھا تو یہ لو آ گئی, کیا یاد کرو گے کیسی خالہ ملی ہے"
یہ کہتے ہوے میں اس کی نگاہوں کے سامنے سے ہٹ گئی۔
اور شانی کی نظریں سیدھی شگفتہ پر پڑیں۔
جسے دیکھنے ہی شانی نے اضطراب میں اٹھنے کی کوشش کی جو بندھا ہونے کے باعث ناکام گئی
اور وہ بھونچکا ٹک ٹک اپنے لنڈ پر بیٹھی شگفتہ کو دیکھنے لگا۔جس نے مصنوعی شرم سے اپنے چہرے پر ہاتھ رکھ لئے تھے۔ ہم مہزب لوگوں کی طرح شرٹ اور ٹراؤزر پہنے ٹی وی لاونج میں بیٹھے تھے۔ شانی حیرت و استعجاب کی کیفیت سے نکل آیا تھا۔
اور موجودہ تبدیل۔ شدہ صورتحال سے لطف اندوز ہو ریا تھا
سب کے ہاتھوں میں کافی کے مگ تھے اور ہم گرم کافی کی چسکیوں کے ساتھ گپ شپ لگا رہے تھے۔
شانی اور شگفتہ کے بیچ اجنبیت کا پردہ ختم ہو گیا تھا میں نے شگفتہ کی پوشیدہ شخصیت کا باقاعدہ تعارف کروا دیا تھا۔
اس کے بارے میں سب کچھ تو نہیں مگر جتنا ضروری تھا بتا دیا تھا۔
شگفتہ تو شانی کے بارے میں سب جانتی ہی تھی۔
اور اب شانی کو بھی پتہ چل گیا تھا کہ شگفتہ ہماری ہم راز بن چکی ہے۔
اس لیے ہم بے دھڑک ہو کر گفتگو کر رہے تھے
شگفتہ چہکی،
“ تو جناب بڑی تعریفیں سنی ہیں آپ کے گھوڑے کی پرفارمینس کی۔
پہلے راؤنڈ میں سواری کا لطف بھی اٹھا یا۔"
مگر سوال یہ ہے کہ
آپ کا گھوڑا دو دو سواروں کا بوجھ اگلے راؤنڈ کی ریس میں اٹھا پائے گا"
شانی نے بڑی متانت سے جواب دیا،
“ پہلے تو آپ نے گھوڑے کو باندھ کر سواری کی تھی،گھوڑے کو اپنی طاقت
دیکھانے کا موقع ہی کب دیا،
ابھی چلیے دکھا دیتے ہیں گھوڑے کی طاقت،میدان کو تلپٹ نہ کر دیا تو شک
گھوڑے کا قیمہ بنا ددینا
شگفتہ نے جواب دینے کو ہی تھی کہ میں نے انہیں مزید نوک جھونک سے
روکتے ہوئے کہا۔
،” آج ہمارا یہی پروگرام ہے، مگر کیوں نا اگر مزہ کرنا ہی ہے تو زرا گھوڑے
کو بھی طاقت کی دوا دے دیں۔
شانی بولا،
"میرے گھوڑے کو ایسی کسی دوا کی ضرورت نہیں ، پہلے کبھی ضرورت
پڑی ہے؟"
میں نے ترنت جواب دیا۔
Tumblr media
“ نہیں جی، آج بہرحال اگلے راؤنڈ کے لیے ویاگرا کا ایک ڈوز دے ہی دیتے ہیں تاکہ بے فکر ہو کر کھل کر کھیلیں، ویسے بھی اس گیم کے لیئے گھوڑے کو سٹیمنا اور طاقت چاہیے"
یہ کہہ کر میں اٹھ گیی اؤر کپ بورڈ سے ایک ویاگرا ٹیبلیٹ لا کر شانی کو
لا کر دی۔
جو اس نے پانی سے نگل لی۔اور اوپر سے کافی کے سپ لینے لگ گیا۔
مجھے پتہ تھا کہ اس کا اثر کم از کم آدھ گھنٹے بعد شروع ہونا ہے۔
لہزا میں نے ٹی وی پر نیوز چینل لگا دیا۔
حالات حاضرہ اور ادھر ادھر کی باتیں کرتے وقت کا پتہ ہی نہیں چلا۔
میں چونک کر بولی۔
شگفتہ بی بی ، گھر کیا کہہ کر آئی ہو،
وہ اپنی مخصوص مسکراہٹ میں بولی
میں انہیں بتا کر آئی ہوں کہ نگھت کی طبیعت ٹھیک نہیں ہے اور اس کی بیٹی کی دیکھ بھال کے لئے کوئی نہیں تواس لیے آج کی رات تمہاری طرف ہی گزارنی ہے کل صبح تک کی چھٹی ہے "
ہم کافی پی کر تازہ دم ہو چکے تھے۔
اس لیئے میں نے انہیں بیڈروم میں چلنے کا کہا۔
بیڈروم میں پہنچتے ہی شگفتہ نے پہلے شرٹ پھر ٹراؤزر اتار پھینکا اور اسکا نںگا بدن لایٹ میں دمکنے لگا۔گول سخت چھاتیاں غرور سے تنی ہوئی تھیں۔یموار پیٹ کے نیچے زیر ناف ہلکے ہلکے بال تھے کسی ماڈل کی طرح سڈول رانیں اسے جاذب نظر بنا رہیں تھیں ہماری نگاہیں اپنے جسم پر مرکوز پا کروہ اپنے مموں پر ہاتھ پھیرتے ہوئے بے شرمی سےبولی،
"چلو دوستو،پارٹی شروع کرتے ہیں شانی ڈییر،نکالو اپنا گھوڑا اور کرواؤ سواری"
اسکی دیکھا دیکھی شانی بھی پیدائشی لباس میں آ گیا اس کے کسرتی جسم کی تو میں پہلے سے فین تھی مگر شگفتہ اسے للچائی نگاہوں سے تک رہی تھی۔ شانی کا گھوڑا چواڑا اور موٹا تھا شگفتہ کے ننگے بدن کو دیکھتے ہی اس کے لوڑے نے انگڑائی لے لی تھی،اور تن کر کھڑا ہوگیا تھا۔لوڑے کی رگیں پھولی ہوئی تھیں اور معمول سے زیادہ بڑا اور سخت لگ رہاتھا،سخت تناؤ سےلوڑے کا منہ آسمان کی طرف تھا۔اور جوش سے پھنکار رہا تھا۔جیسے سانپ بین کے آگے رقص کرتا ہے۔
شگفتہ نے آگے بڑھ کر شانی سے معانقہ کیا چھوٹے قد کے باعث اسکا منہ شانی کےسینے تک ہی پہنچا۔
اس نے شانی کی چھاتی پر بوسے دینے شروع کر دیئے۔
اور پیٹ میں شانی کا لنڈ پیوست ہو گیا۔
شانی میری طرف سوالیہ نگاہوں سے دیکھنے لگا۔
میں نے بائیں آنکھ میچ کر اسے مزے کرن�� کا اشارہ کیا۔
میں نے بھی اپنی شرٹ اور ٹراؤزر اتار ڈالا اور مادر زاد ننگی ہو کر بیڈ پر ٹیک لگا کر ان کا نظارہ کرنے لگی۔
شانی ننگا کھڑا تھا اور شگفتہ اسکے سینے پر بوسے کرتی ہوئی نیچے جا رہی تھی زبان اور ہونٹوں سے سے چومتے ہوے سینے سے پیٹ پر آی ۔
پھر ناف تک پہنچی ۔ناف میں زبان کی نوک گول گول گھمائی۔
پھر نیچے لنڈ کی شافٹ تک پہنچ کر فرش پر پنجوں کے بل اکڑوں بیٹھ کر لنڈ کو ہاتھ میں پکڑ کر اس کی لمبائی اور موٹائی کا جائزہ لینے لگی۔
ساتھ ہی اسے اپنے چھوٹے چھوٹے ہاتھوں سے سہلا بھی رہی تھی۔
شانی دم سادھے اسے پیار سے دیکھ رہا تھا
۔
میں غیر شعوری طور پر اپنےایک ہاتھ سے اپنی چوت کو رگڑ رہی تھی دوسرے ہاتھ سے اپنے مموں کو سہلا رہی تھی۔
کچھ دیر لنڈ کا معائنہ کرنے کے بعد شگفتہ نے منہ کھول کر زبان نکالی اور لنڈ کی شافٹ کو نیچے سے اوپر کی طرف چاٹنا شروع کر دیا۔
لنڈ کو جڑ سے چاٹتے ہوئے ٹوپے پر لائی۔
اور پھر ہونٹوں کو گول کر کے ھیڈ کے اوپررکھ کر دباؤ ڈالا۔
ہونٹ پھسلتے ہوئے پورے ہیڈ کو نگل گیے۔
اس نے ہیڈ کو ہونٹوں میں دبوچ کر پیچھے کھینچا تو "پوچ " کی آواز سے ٹوپا ہونٹوں کی گرفت سے آزاد ہو گیا
شانی کی ایک زوردار آہ نکلی۔
شگفتہ نے پھر لنڈ کے ٹوپے کے ساتھ کئی بار اسی طرح ہونٹوں سے بوسہ کیا۔
اور ہر بار شانی کی آہ نکلی۔
پھر ایک بار اس لنڈ کو ہونٹوں میں لیا تو شانی نے اس کے سر کو پکڑ کر پورا
لنڈ اس کے منہ میں حلق تک اتار دیا۔
شگفتہ کی "غوں غوں غوں غاں" کی آوازیں نکلنے لگیں شاید اسے سانس لینے میں دشواری ہورہی تھی مگر شانی بے نیاز اپنے لنڈ کو اس کے حلق میں ڈالے کھڑا تھا۔
۔شانی فل جوش میں اور بڑبڑا ریاتھا۔
Tumblr media
لے چوس اسے رنڈی، لے مذہ میرے گھوڑے کا"
شگفتہ اپنے ہاتھوں سے اسکی رانوں کو دور کرنے کی کوشش کر رہی تھی۔
اس کی حالت کو بھانپتے ہوئے اس نے
تھوڑی دیر میں اس کے سر کو نرمی سے پیچھے کیا تو شگفتہ کی سانسیں بحال ہوئیں مگر لنڈ ابھی بھی اسکے منہ میں تھا اور سر شانی کے مظبوط ہاتھوں کی گرفت میں۔
منہ کو چوت سمجھتے ہوئے اس نے اپنے لںڈ سے منہ کی چودائی شروع کردی۔
اپنے لنڈ کی آدھی لمبائی سے اسکے منہ کی ٹھکائی کر دی۔
شگفتہ کی رالیں اور تھوک نے لنڈ کو پورا گیلا کر دیا تھا شگفتہ کی آنکھوں میں آنسو آ گئے تھے۔
مگر شانی بے رحمی سے شگفتہ کا سر پکڑے اسکے منہ میں سٹروک پر سٹروک لگا رہا تھا۔
مجھے لگا کہ شگفتہ کی حالت شاید اب نازک ہےاور وہ تکلیف میں مبتلا ہے مگر غور سے دیکھا تو وہ اپنے ایک ہاتھ سے اپنی چوت کو مسل رہی تھی۔
کچھ دیر منہ کی چودائی کے بعد اسے چھوڈا تو شگفتہ تھوڑا سا لڑکھڑای اور پیچھےگرتے بچی، مگر اپنے آپ کو سنبھالتے ہوئے کھڑی ہو گی۔
اس کی ٹھوڑی پر تھوک اور رالیں اکھٹی تھیں جسے اس نے ہاتھ کی پشت سے صاف کیا۔
آنکھوں میں نمی اور چہرے پر مسکراہٹ لیے وہ بیڈ پر لیٹ گئی پشت کے بل لیٹتے ہوے اپنی دونوں ٹانگیں اٹھا کر اپنی پنڈلیوں کو اپنے ہاتھوں میں پکڑ کر پیروں کو اپنے شانوں سے لگا لیا۔
اسکی چوت اور گانڈ ابھر کر پوری واضح ہو گئی
۔اور اسکی پھدی کھل کر شانی کو دعوت مباشرت دے رہی تھی۔
شگفتہ شہوت زدہ رندے گلے سے بولی
،
“ آجاؤ اور چودو اپنی رنڈی کو"
شانی اپنےسخت اور گیلےلنڈ کو ہاتھ
میں پکڑ کر سیدھا کر کے بولا ،
“ میڈم زرا صبر کریں۔ اس چوت نے تو آج رات ایک بار مذہ لے لیا ہے پہلے اپنی خالہ کا حال نہ پوچھ لوں"
اس کی اس بات سے میں دل سے نہال ہو گئی۔
مجھے لگا کہ آج نئی چوت دیکھ کر شاید مجھے اتنی لفٹ ہی نہیں کراے گا۔
مگر شہوت کی آگ میں بھی اسے میرا خیال تھا۔
وہ بیڈ پر شگفتہ کو نظر انداز کرتے ہوئے میرے پاس اگیا۔ایک تکیہ اٹھا کر میری گانڈ کے نیچے رکھا۔
جس سے میری چوت اسکے سامنےابھر کر واضح ہو گئی پھر میری ٹانگیں کا بوجھ اپنے مظبوط شانوں پر رکھ لیا۔
اور گھٹنوں کے بل بیٹھ کر اپنا لنڈ میری چوت کے دہانے پر رکھ کر میرے اوپر جھکتا چلتا گیا۔
جس سے لنڈ خودبخود گیلی چوت میں پھسلتا ہوا اندر تک چلا گیا۔
اس نے میرے وجود کو اپنے وجود سے ڈھانپا ہوا تھا لنڈ مکمل جڑ تک چوت میں دھنسا ہوا تھا۔
میری آنکھوں میں سارے جہاں کا پیار سمیٹ کر دیکھتے ہوئے بولا،
"لو یو ،نگی جان ".
" لو یو شان"
میری شہوت سے ماری،لرزتی آواز نکلی۔
اس نے میرے ہونٹوں کو اپنے ہونٹوں میں دبوچ کر نیچے لنڈ سے پیار بھرے سٹروک لگانے شروع کر دیے۔
میں لطف اور ہوس سے آہیں بھر ے لگی
شگفتہ بھی اٹھ کر ہمارے پاس اور شانی کی پیٹھ اور اور کولہوں پر ہاتھ پھیرنے لگی۔
جس سے شانی مزید بھڑک اٹھا اور رفتار بڑھا دی۔
میں آج شام سے ہی لنڈ کو ترسی ہوئی تھی۔پہلے بھی صرف بلو جاب ہی کیا تھا پھر شگفتہ اور شانی کی چودائی نے جسم کی آگ مزید بھڑکا دی تھی۔
اس لیے شانی کو مجھے منزل کرنے میں زیادہ تگ ودو نہیں کرنی پڑی۔
اور جند منٹوں میں ہی میری چوت نے ہار مانتے ہوئے لنڈ پر اپنی محبت کی آبشار کر دی۔
جس سے چوت کیچڑ سےلت پت ہو گئی۔میری چوت سے بہتا لیسدار گارا گانڈ کے سوراخ پر پہنچا تو مجے ایک جھرجھری آ گئی۔میں نے جزبات میں شانی کے شانے پر دانت گڑا دے۔
اور اپنیے بازوؤں کی گرفت میں اس کی پسلیوں کو دبا دیا۔
جسے محسوس کرتے ہی وہ سانس لینے کے رکا اور مجھے پیار سے دیکھنے لگا۔
میں موقعہ غنیمت جانتے ہوئےاسکی گرفت سے نکلی۔اور بولی۔
“ یار اپنے گھوڑے کو زرا روک کراس کی مالش کرو میں ذرا باتھ روم سے ہو آؤں".
دراصل جب لنڈ کی رگڑ چوت میں پڑتی ہے تو مثانے کے کچھ حصے بھی اس سے مشتعل ہوتے ہیں اور اکثر خواتین کو تسلی بخش چودائی کے بعد پیشاب کی حاجت ہوتی ہے۔بعض اوقات تو چودائی کا زور اتنا زیادہ ہوتا ہے کہ کچھ خواتین پیشاب روک نہں پاتیں۔
اور مجامعت کے دوران ہی ان کا پیشاب خطا ہو ہو جاتا ہے۔
جسے انگریز سکورٹنگ کہتے ہیں۔
میں ننگی ہی چوت پر ہاتھ رکھ کر واش روم چلی گئی۔وہاں تسلی سے اپنا مثانہ خالی کیا اور پانی سے اچھے سے چوت کی صفائی کی۔
پھر اپنے بیڈروم کا آدھا دروازے کھول کر بیٹی کا جائزہ لیا وہ بے خبر سوئی پڑی تھی۔ دراصل اتنی دیر میں کبھی بھی اپنی بیٹی سے دور نہیں رہی تھی ۔
تو مجھے فکر تھی کہیں وہ بیچ میں اٹھ کر مجھے تلاش نہ کرنے لگ جائے۔
وہاں سے میں شانی کے بیڈروم میں داخل ہو گئی تو وہاں حسب توقع لنڈ کا کنٹرول شگفتہ صاحبہ نے کے پاس تھا
شانی بیڈ سے ٹیک لگائے ٹانگیں پسارے بیٹھا تھا اور میڈم شگفتہ اس کی گود میں لنڈ کو اپنی چوت میں لئے اٹھک بیٹھک فرما رہی تھیں
اسکا منہ شانی کی مخالف سمت تھا۔
وہ پیروں کے بل لنڈ پر بیٹھی ہوئی تھی اسکا اگلا دھرجھکا ہوا تھا ۔
شانی اس کے کولہوں کے نیچے ہاتھ رکھ کر اس کی مدد کر رہا تھا۔
گرچہ اسے اس کی قطعاً ضرورت نہیں تھی
شگفتہ اپنے کم وزن اور چھریرے بدن کے باعث اس طرح کے کرتب کرتے تھکتی نہیں تھی۔
وہ پاؤں کے بل بیٹھی بڑے آرام سے اوپر نیچے ہو کر لنڈ کو چود رہی تھی۔
میں اس کے پاس جا کر اس کی چھاتیوں کو اپنے ہاتھوں سے محسوس کرنے لگی۔زنندگی میں پہلی بار کسی عورت کی ننگی چھاتیوں کو چھوا تھا۔ بہت ہی اچھا محسوس ہوا۔
اس کی چھاتیاں کسی نوعمر لڑکی کی طرح سخت اور گول تھیں ان کو پکڑنے سے میرے بدن میں سنسنی کی لہر دوڑ گئی۔اس کے نپل چھوٹے تھے اور گول چھاتیوں پر چھوٹے نپل بہت خوبصورت لگ رہے تھے۔
دل انہیں چوسنے کو مچلا مگر میں تھوڑا جھجھک گئی۔
شگفتہ کو شاید میری دلی تمنا کا اندازہ ہو گیا تھا تو اس نے ہاتھ بڑھا کر میرا سر اپنے سینے سے لگا لیا۔وہ اس دوران لنڈ کی سواری کیے جارہی تھی۔
سینے پر میرا منہ لگا تو میں نے بے اختیار ہو کر اس کے سینے کے بوسے لینے شروع کر دیئے۔بوسے لیتے لیتے کب نپل میرے منہ میں آیا پتہ ہی نہیں چلا،مئں نے بے تابیِ سے اسے چوسنا شروع کردیا۔
کبھی ایک نپل چوستی تو کبھی دوسرا۔
میرے اس عمل سے شگفتہ کی سانسیں مزید تیز ہو گئیں۔
لنڈ پر جمپنگ بھی بڑھ گئی۔ اور اسکے منہ سے اوہ اوہ آہ آہ کی آوازیں بھی بڑھ گییں۔
نیچے لنڈ اور چوت سے پچک پچ کی صدائیں تو پہلے سے ا رہی تھیں ۔مگر اس کی بلند اچھل کود سے دھپ دھپ کی آواز بھی ان میں شامل ہو ��ئی۔
اب مجھے نپل چوسنے میں دشواری ہورہی تھی۔
میں اٹھ کربیڈ پر کھڑی ہو گئی اور اپنی چوت کو شگفتہ کے منہ پر لگا دیا۔جس نے شوق سے اپنی زبان میری چوت پر لگا دی۔
ہر اچھال پر میری چوت کو بھی رگڑ دے رہی تھی ساتھ ساتھ لنڈ سے اپنی چوت کو بھی شانت کر رہی تھی۔
میں نے بے چین ہو کر شگفتہ کا منہ اپنی جلتی چوت میں دبا دیا۔
اس نے بھی اپنی زبان میری چوت کے لبوں کے درمیان داخل کر دی۔
Tumblr media
میری ٹانگیں اس کے چوت چاٹنے سے لڑکھرانے لگیں۔تومیں نے بڑھ کر بیڈکے بلند سرھانے کا سہارا لیا۔
اور اپنی ٹانگیں مزید پھیلا دیں ۔ تاکہ شگفتہ چوت کو آچھے سے چاٹ سکے۔
شگفتہ کی حالت سے لگتا تھا کہ اب انزال قریب تھا اس کا جسم کپکپا رہا تھا۔
اور اسے سے اٹھا بیٹھا بھی نہیں جا ریا تھا مگر شانی نے اپنے ہاتھوں پر اس کے کولہے اٹھاے ہوے تھےاور چوت کو لنڈ سے مسلسل چوٹیں لگا رہا تھا۔
پھر حسب توقع شگفتہ ایک زوردار جھٹکے سے نیچے بیٹھی اور اسکا جسم کپکپانے لگا۔
وہ بھی ہار مان گئی تھی۔شانی نے اسے کس کر اپنے ساتھ لگا لیا۔
اور شگفتہ کانپتے کانپتے شانت ہو گیی۔
شگفتہ تھکے تھکے انداز میں اٹھی اور واش روم کو روانہ ہو گئی۔
شانی ابھی تک فارغ نہیں ہوا تھا۔ اس کا ہتھیار ابھی بھی تیار تھا۔
اس کا لؤڑا شگفتہ کے لیس دار مادے سے لتھڑا ہوا تھا۔نیچے بیڈ شیٹ بھی گندی ہو چکی تھی۔
جو مجھے تھوڑا سا عجیب لگا،دراصل انسان اپنی گندگی کو خندہ پیشانی سے برداشت کرتا ہے دوسرے کی گندگی سے تھوڑی کراہت کرتا ہے۔
میں اس کے ساتھ جڑکر بیٹھ گئی اور اس کے سینے پر ہاتھ پھیرتے لگی۔
اس نے مجھے اپنے پاس پا کر اپنے ہونٹ میرے ہونٹوں سے ملا دیا اور میرے ہونٹوں کی حلاوت کو اپنے ہونٹوں میں ملانے لگا۔
ہم نے کچھ دیر کسنگ کی ۔اتنی دیر میں شگفتہ میڈم بھی آ گئیں۔
اس کے آنے پر شانی واش روم میں چلا گیا۔شاید اسے محسوس ہو گیا تھا کہ میں نے اس کے گندے ہتھیار کو عجیب نظروں سے دیکھا تھا
آتے ہی وہ بیڈ پر گر پڑی۔اور بولی,
“ یار اتنا سکون بڑے عرصے بعد ملا ہے۔ میرا انگ انگ شانت ہو گیا یے۔
اتنا مزہ دو دو مردوں کے ساتھ تھری سم کا بھی نہیں ایا۔
نگھت جانی ،شانی کو اور اپنے آپ کو میرے ساتھ شیئر کرنے کا شکریہ.
اگر موقع ملا تو تمہارے اس مہربانی کا بدلہ چکاوں گی"
مجھے اس کی بات پر ہنسی آ گئی۔
“شکریے کی کا بات ہے بھلا،سیکس تو نقد سودا ہوتا ہے یہ مزے کا بدلہ مزہ ہے۔تمہارا بھی شکریہ کی تم نے یہ آفت بدن ہمارے ساتھ بانٹا۔"
اس جنسی دھما چوکڑی میں کچھ تھکاوٹ سی محسوس ہونے لگی تھی میں فریج سے کچھ کھجوریں اور سیب نکال لای ۔اور شگفتہ کو بھی دیں اور خود بھی کھائیں۔ جن سے ہماری توانائی بحال ہو گئی۔اتنی دیر میں شانی بھی اپنا سانپ لہراتا ان موجود ہوا۔اور کھجوروں اور سیب سے اپنی ہلکی پھلکی بھوک مٹای۔
شانی تازہ دم ہو کر بولا۔
“تو جناب اب کس کی باری ہے یا دونوں پریاں اکھٹی سواری کرنا چاہیں گی"
"دونوں"
ہم اکھٹی بولیں۔اور اس ایک قہقہ لگایا۔
وقفے کی وجہ سے کمرے میں موجود واحد مرد کا اوزار ڈھیلا پڑ گیا تھا۔
اور شگفتہ ڈھیلے اوزاروں کو ٹھیک کرنے کی ماہر تھی۔وہ آگے بڑھی اور دونوں ہاتھوں کو جوڑ کرگول کر کے لنڈ کو مٹھیانے لگی۔
تھوڑی دیر میں ہی لنڈ اپنے جوبن پر آ گیا۔
شانی نے ہمیں بیڈ کے کنارے پر ڈوگی سٹائل میں کر دیا ہمارے سر بیڈ پر لگا دئیے۔ ہماری گانڈیں بلند اور سر نیچے تھے۔
شگفتہ کا قد چھوٹا ہونے کے باعث اسکی گانڈ میرے برابر نہیں تھی جس کو میرے برابر کرنے کے لئے اسکے گھٹنوں کے نیچے ایک تکیہ رکھ دیا۔
جبکہ شانی زمیں پر بیڈ کے سامنے کھڑا ہو گیا اور گانڈوں کے سامنے پوزیشن لے لی۔
جب دشمن کے مورچے تیار ہو گیے تو فوجی نے اپنے میزائل کا رخ پہلے میری چھاؤنی پر داغا۔ جو ساری رکاوٹیں توڑتا ہوا ہیڈکوارٹر سے جا ٹکرایا۔
اس کے بعد شانی نے دھواں دار بمباری شروع کر دی۔
کچھ دیر بعد جب اسے ساتھ والے دشمن کی چھاؤنی میں ہلچل دک تو اپنے میزائل کو میری چھاؤنی سے نکال کر بے دھڑک شگفتہ کی چھاؤنی میں ڈال کر تباہی مچانے شروع کر دی دی۔
اس نے دونوں ہاتھوں سے ہپس کو پکڑ رکھا تھا اور پوری طاقت سے لمبے لمبے سٹروک لگا رہا تھا پورے لنڈ کو مکمّل چوت کے دہانے تک کھنچتا اور وہیں سے زوردار دھکا ما رتا اور لنڈ دھومیں مچاتا چوت کے لبوں کو کچلتا ہؤا اندر آخری حصے تک پہنچ جاتا۔
کچھ ہی دیر میں شگفث کی آہ و بکا میں اضافہ ہو گیا۔اوہ آہ کی آوازوں میں ایک نیا لفظ " ہاے میں مر گئی" بھی پکارنے لگی۔
Tumblr media
شگفتہ کی چوت میں زیادہ گیلا پن محسوس کر کے وہ پھر میری طرف آ گیا۔اپنے لنڈ کو بیڈ کی چادر سے خشک کر کے میری چوت میں گھسیڑ دیا۔ اور سٹروک لگانے شروع کردئیے۔
جب لنڈ کی بے تکان ٹھکائی سے میری چوت سے بھی پانی کی آبشار نکل گئی۔
تو وہ پھر سے شگفتہ کی طرف متوجہ ہو گیا۔ چوت کو کپڑے سے خشک کرکے لنڈ اندر داخل کر دیا۔
اور تیز گام چلا دی۔۔شگفتہ کا اگلا سٹیشن آنے کا پتہ اسکی امی جی امی جی کی لمبی آواز نے دیا ۔
اسے اسٹیشن پر چھوڈ کر اپنی گاڈی پھر میری پٹری پر چڑھا دی۔میں نے بھی چند منٹ کی چدائی کے بعد انجن کو چوت کے پانی سے لبریز کر دیا۔
اس طرح وہ بار بار دونوں محازوں پر لڑتا رہا۔ اور دشمن کی چھاؤنیوں کو تہہ و بالا کرتا رہا۔
چند منٹوں میں ہی ہم دونوں انزال ہو گئی تھیں۔
شگفتہ تو ڈوگی پوزیشن سے لڑھک کر ایک سائیڈ پر جاگری تھی۔
مگر میرا یار ابھی تک شادمان نہیں ہؤا تھا اور اس کا آخر تک ساتھ دینا میرے ذمے تھا۔
شانی اب بیڈ پر چڑھا میری ڈوگی سٹائل پوزیشن میں ابھری ہوئی ہپس کو پکڑے میری چدائی کیے جارہا تھا۔
میں پتہ نہیں کتنی بار فارغ ہو چکی تھی۔
مرد اور عورت کے انزال کے اوقات ایک دوسرے کے الٹ ہوتے ہیں۔
مرد پہلے راؤنڈ میں جلد فارغ ہوتا ہے
دوسرے میں زیادہ وقت لگاتا ہے اور تیسرے میں تو اسکی مرضی ہوتی ہے کہ اپنی مرضی سے انزال ہو۔مگر شرط اچھے تناؤ کی ہے۔
جبکہ عورت پہلے راؤنڈ میں دیر سے فارغ ہوتی ہے دوسرے میں جلد اور تیسرے میں مسلسل فارغ ہونے کے علاؤہ اس کے پاس کوئی چارہ ہی نہیں ہوتا۔جسے مٹی پل ارگیزم بھی کہتے ہیں۔
میرے ساتھ بھی اس وقت یہی معاملہ چل رہا تھا۔شانی ویاگرا کے زیر اثر سخت تناؤ میں مبتلا تھا۔
پھر بار بار کے وقفوں سے اس کے جسم نے منی کو روکا ہؤا تھا۔
اور وہ اس تناؤ کا فایدہ اٹھاتے ہوئے اپنی معصوم خالہ کی تنگ چوت کی دھجیاں بکھیر رہا تھا۔
میرے جسم میں ارگیزم کے اوپر تلے پھٹاکے پھوٹ رہے تھے۔
میں مدہوشی میں کسی اورہی دنیا میں تھی۔
شانی میری چوت میں موجود کیچڑ کو نظر انداز کئے ہوے اپنے سٹروک لگائے جارہے تھا۔
کمرے کا ماحول نہایت شہوت ناک تھا
ایک طرف ننگی شگفتہ اپنی جوانی بکھیرے پڑی تھی۔
شانی میرے اوپر کسی سانڈ کی طرح چڑھا میری بے حد گیلی چوت میں اپنا موٹا ڈنڈا ڈالے چودائی کر رہا تھا۔
چوت اور لنڈ پچ پچ کر رہے تھے۔
اسکا جسم میرے جسم سے تھپ ٹھپ ٹکرا رہا تھا۔
میرے منہ سے بے ربط الفاظ " آوے ،ہاے ہمم،اہ شان آہ " نکل رہے تھے
جبکہ شانی "آہ، ہاں ،نگی،رنڈی،جانی"
اور پتہ نہیں کیا کچھ بول ریا تھا
میری بس ہو چکی تھی مگر شگفتہ کی طرح میدان نہیں چھوڈنا چاہتی تھی۔
لہزا اسی انداز میں اپنے یار کو اپنی من مرضی کرنے دے رہی تھی۔
لگاتا ر چودائی سے شانی کے لنڈ پر بھی مسلسل رگڑ لگی۔اور وہ ایک زوردار جھٹکا مار کر غراتا ہوا مجھ پر ڈھے گیا۔
اس کے لنڈ نے پچکاریاں میری چوت کی گہرائیوں میں چھوڈنا شروع کردی۔
ان پچکاریوں کے طاقتور جھٹکوں سے میں ایک بار پھر مزے سے کانپ اٹھی۔
کمرے میں ہماری تیز سانسوں کے علاؤہ کوئی آواز نہیں تھی۔طوفان گزر چکا تھا۔
ہم پتہ نہیں کتنی دیر ایسے ہی پڑے رہے۔
پھر میں ہمت جمع کر کے اٹھی اور واش روم کو چل دی۔
مجھے غسل کی سخت ضرورت محسوس ہورہی تھی۔
غسل کر کے دوسرے کپڑے پہنے اور بیڈروم میں آ گیی۔
وہ دونوں ابھی تک ایسے ہی بے سدھ پڑے ہوئے تھے۔
میں زور سی کھنکاری،
دونوں ہی چونک کر میری طرف دیکھنے لگے۔
میں ان کی طرف دیکھ مسکرا کر بولی
۔
“ اچھا دوستو، میں تو سونے جارہی ہوں ۔شب بخیر۔اور شگفتہ آپ بھی شانی کے بیڈ پر ہی سوجاؤ۔اب صبح ملاقات ہو گی۔”
یہ کہہ کر میں مڑ کر جانے لگی تو مجے شگفتہ کی آواز آئی۔
“ نگھت ہم دونوں ایک ہی بیڈ پر ہیں اور اگر تمہارے بغیر کوئی دل لگی کر لیں ۔ تو تمہیں تو کوئی اعتراض نہیں ہوگا"
میں نے سر گھما کر ان ننگ دھڑنگ جسموں کو دیکھا۔
" آج کی رات میری طرف سے کھلی اجازت ہے۔ جو مرضی کرو جو مرضی کھاؤ۔ فریج اور کچن میں سب کچھ۔ موجود ہے"
یہ کہہ کر میں اپنے بیڈروم میں آ گیی اؤر بستر پر لیٹتے ہی نیند کی آغوش میں چلی گئی۔
ختم شدہ
Tumblr media
1 note · View note
notdoni · 12 days
Text
نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن رضا صادقی , notdoni , نت های ویولن رضا صادقی , نت های ویولن , ویولن , رضا صادقی , نت رضا صادقی , نت های رضا صادقی , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
پیش نمایش نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
Tumblr media
نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
دانلود نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
خرید نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
جهت خرید نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن روی لینک زیر کلیک کنید
نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
نت آهنگ همه ی اون روزا از رضا صادقی برای ویولن
نت نویسی برای ویولن : گروه نت دونی
آهنگساز و خواننده » رضا صادقی
این نت برای ویولن تنظیم و نت نگاری شده است در صورتی که به نت این آهنگ برای سازهای دیگر نیاز دارید می توانید از طریق لینک های زیر اقدام نمایید . اگر ساز مورد نظر خود را در لیست زیر مشاهده نکردید می توانید با تغییرات اندکی در همین نت آن را با سازهای دیگر نیز اجا نمایید 
نت پیانو همه اون روزا از رضا صادقی
نت کیبورد همه اون روزا از رضا صادقی
نت ویولن همه اون روزا از رضا صادقی
نت گیتار همه اون روزا از رضا صادقی
نت فلوت همه اون روزا از رضا صادقی
متن آهنگ همه اون روزا رضا صادقی
همه ی اون روزایی که بی تو گذشت کنار تو بودم و غصه ی رفتن تو یه روزی گرفت تمام وجودمو نمیدونم کجایی چه تلخه که من یه خاطره بودم و بس
نمیتونم از عشق تو دل بکنم تو این همه خاطره نمیتونم به چشم کی زل بزنم نگاتُ یادم بره هنوزم عشق و خاطره هات تو دلِ کسی که دوست داره هست
همه گوشمو پر میکنن که دیگه گریه واسه تو بسه دستایی که جدا بودن این همه سال محاله به هم برسه اونی که همه چیزتُ دادی براش واسه یکی دیگه دلواپسه
همه میدونن عمریه رفتی و من همونجوری دوست دارمت نمیای و می میریم و من کاش خبرش برسه یه روزی بهت دل دیوونه راضی نمیشه تو رو به یکی دیگه بسپارمت
میدونی دل بریدن از این همه عشق درست مثل مرگمه خیابونای خلوتُ پرسه زدن بدون تو حقمه رفتی و هر چی بین من و تو گذشت رسیده به گوش همه
نمیتونم بدیتُ به روت بیارم غرورتُ بشکنم دلم میخواد صداتُ یه بار دیگه با دلهره بشنوم با تو تموم پاییزُزیر یه چتر دوباره قدم بزنم
همه گوشمو پر میکنن که دیگه گریه واسه تو بسه دستایی که جدا بودن این همه سال محاله به هم برسه اونی که همه چیزتُ دادی براش واسه یکی دیگه دلواپسه
همه میدونن عمریه رفتی و من همونجوری دوست دارمت نمیای و می میریم و من کاش خبرش برسه یه روزی بهت دل دیوونه راضی نمیشه تو رو به یکی دیگه بسپارمت
♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪♪
رضا صادقی همه اون روزا کنسرت برای ویولن ، دانلود نت ویولن همه اون روزا رضا صادقی ، دانلود آهنگ همه اون روزا رضا صادقی ورژن کنسرت برای ویولن ،نت ویولن آهنگ همه اون روزا رضا صادقی ، آهنگ بی کلام رضا صادقی همه اون روزا کنسرت برای ویولن ، نت ویولن همه اون روزا رضا صادقی سخه کامل ،  نت ویولنآهنگ همه اون روزا رضا صادقی متوسط ، نت ویولن رضا صادقی همه اون روزا لایو
کلمات کلیدی : نت دونی , نت ویولن , نت متوسط ویولن , نت ویولن رضا صادقی , notdoni , نت های ویولن رضا صادقی , نت های ویولن , ویولن , رضا صادقی , نت رضا صادقی , نت های رضا صادقی , نت های گروه نت دونی , نت های متوسط ویولن , نت ویولن متوسط
0 notes
amirsmm · 2 months
Text
براي دريافت فالوور رايگان اينستاگرام چه بايد كرد
کاربرد فالوور رایگان
افزایش فالوور به تعامل کاربران با پیج شما کمک بسیاری می‌کند. در دنیای امروز اکثر کسب و کارها و برندها در شبکه‌های اجتماعی حضور قوی دارند. امروزه یکی از معیارهای اصلی برای سنجش موفقیت یا شهرت یک برند، تعداد فالوورها در شبکه‌های اجتماعی است. فالوور رایگان به شما کمک می‌کند تا به سرعت و به‌راحتی تعداد فالوورهای خود را افزایش دهید و به عبارتی از صفر شروع نکنید! این افزایش در تعداد فالوورها باعث جلب توجه و دیده شدن بیشتر در میان کاربران شبکه‌های اجتماعی می‌شود. به این ترتیب می‌توانید آگاهی عمومی از برند یا کسب و کار خود ایجاد کنید و بازاریابی بهتری داشته باشید. اگر شما یک پیج فروشگاهی داشته باشید، مخاطب جدید زمانی برای خرید به شما اعتماد می‌کند که شاهد تعداد فالوور بالا، لایک زیاد و تعدد کامنت‌ها باشد. در غیر این صورت ممکن است گمان کند که پیج کلاهبرداری است یا مدت‌هاست که فعالیتی نداشته است. با افزایش تعامل کاربران، می‌توانید روابط قویتری با آن‌ها برقرار کنید. این تعامل باعث ایجاد ارتباط مستقیم با مشتریان و هدف‌گذاری بهتر در تبلیغات، نحوه تولید محتوا و شیوه پیام‌رسانی شما خواهد شد. کاربرانی که فالوور واقعی شما باشند، مطالب شما را برای دوستان خود خواهند فرستاد و کم کم محصولات یا خدمات شما به دایره وسیع‌تری از افراد معرفی می‌شود.
دریافت فالوور رایگان اینستاگرام
ابتدا وارد اینستاگرام شوید و لینک پیج خود را کپی کنید.
سپس وارد لینک https://smmstone.com/free-instagram-follower  شوید .
در وسط صفحه کادر سفید رنگ وجود دارد, قسمت YOUR LINK را پیدا کنید.
لینک را Paste کنید و بر روی Get It بزنید .
تا پایان تایمر در همین صفحه بمانید و صبر کنید.
افزایش تعداد فالوور رایگان در اینستاگرام یکی از چالشهای هیجان انگیز و مهم برای هر شخص یا کسب و کاری است که در این فضای جذاب حضور دارد. برای شروع، باید بدانیم که افزایش فالوورها یک پروسه تدریجی و پایدار است و یک شبه اتفاق نمی افتد. سوال: چرا فالوور رایگان و افزایش ممبر رایگان مهم است؟ آیا از ابزارهایی مانند ربات افزایش فالوور رایگان، برنامه فالوور فیک رایگان یا وبسایت فالوور رایگان استفاده کنیم؟ تعداد فالوورها نه تنها نشان دهنده اعتبار و تأثیرگذاری ما در اینستاگرام است، بلکه در مسیر کسب درآمد اینترنتی و ارتقاء حضور آنلاین نیز نقش کلیدی ایفا میکند. برای افزایش فالوور رایگان، ابتدا باید پروفایل خود را به شکل جذابی طراحی کنیم. سپس از قدرت تصاویر، کپشن، هشتگ, استوری، لایو (Live)، تعامل با دنبال کنندگان فعلی و جلب توجه کاربران جدید و تولید محتواهای جذاب و متنوع، برای دیده شدن بیشتر و افزایش فالوور رایگان، به شکلی هوشمندانه بهره میبریم. پس بیایید ماجرا را آغاز کنیم و با ایدههای خلاقانه و ارتقاء محتوا، در جهت افزایش فالوور رایگان اینستاگرام، به سوی موفقیت حرکت کنیم!
چرا افزایش فالوور اینستاگرام اهمیت دارد؟
افزایش تعداد فالوورها در اینستاگرام اهمیت زیادی دارد و برای افراد و کسب و کارها می تواند اثرات مثبت زیادی داشته باشد. در زیر تعدادی از اهمیتهای افزایش فالوورها در اینستاگرام آورده شده است:
انواع روشهای افزایش فالوور در اینستاگرام
در ابتدا باید بدانید که روشهای مختلف جذب فالوور در اینستاگرام، به دو دسته کلی تقسیم میشوند:
روشهای غیر ارگانیک و پولی
روشهایی مانند استفاده از ربات افزایش فالوور رایگان و سایت فالوور رایگان، خود به چند دسته زیر تقسیم می شوند:
روشهای افزایش فالوور رایگان شامل روشهایی مانند استفاده از هشتگ های مرتبط و محبوب (Hashtags)، تولید محتوای جذاب،باکیفیت و ارزشمند، زمانبندی مناسب انتشار پستها، تعامل با دنبال کنندگان مانند پاسخگویی به نظرات و استفاده از قابلیتهای استوری و لایو (Live) اینستاگرام، میتوانند باعث جذب توجه بیشتر شوند. بیایید بیشتر با این روشها آشنا شویم.
راهکارها و روشهای ساده اما عملی برای افزایش فالوور رایگان در اینستاگرام
راهکارها و روشهای ساده اما عملی برای افزایش ممبر رایگان در اینستاگرام به شرح زیر هستند:
۱. بهینه سازی پروفایل
برای بهینه سازی پروفایل اینستاگرام و افزایش تعداد فالوور رایگان، میتوانید مراحل زیر را دنبال کنید:
۲. مدیریت حساب اینستاگرام در جهت افزایش ممبر رایگان
برای مدیریت حساب اینستاگرام و پنل فالوور، توصیه میشود یک تولیدکننده محتوا با تجربه و شناخت کافی از استراتژیهای اینستاگرام را انتخاب کنید. این شخص باید دارای توانایی ارتباط مؤثر با دنیای مجازی، تجربه در ایجاد محتوای جذاب و دانش در زمینه ویرایش تصویر باشد.
همچنین، مطمئن شوید که این فرد توانایی مدیریت ارتباط با فالوورها (مدیریت پنل فالوور)، پاسخ به نظرات و پیامها و جلب توجه افراد مختلف در جهت جذب فالوور رایگان را دارد. تجربه قبلی این فرد در مدیریت حسابهای اینستاگرام شخصی نیز میتواند بسیار مفید باشد.
۳. افزایش فالوور رایگان با تمرکز بر روی مهارت عکاسی و ویرایش عکس
برای بهبود کیفیت پستها و افزایش فالوور رایگان در اینستاگرام، مهارتهای عکاسی و ویرایش عکس اهمیت زیادی دارند. در ادامه، به برخی نکات مربوط به هر دو مهارت اشاره می شود:
مهارتهای عکاسی
مهارتهای ویرایش عکس
۴. استفاده صحیح و بهینه از هشتگ ها
استفاده موثر از هشتگ ها یکی از راهکارهای کلیدی برای افزایش فالوورها در اینستاگرام است. در اینجا چند نکته برای استفاده هوشمندانه از هشتگ ها ذکر شده است:
۵. از قدرت استوری و Live اینستاگرام غافل نشوید!
استوریهای اینستاگرام و ویدیوهای Live یک فرصت بسیار خوب برای افزایش تعامل و فالوور رایگان در اینستاگرام هستند. در ادامه به برخی نکات مرتبط با این دو ویژگی اشاره می شود:
استوری اینستاگرام
ویدئوهای Live
۶. انتشار پست و استوری با بهترین زمانبندی ممکن!
بله درست متوجه شدید! تعیین بهترین زمان برای انتشار پست در اینستاگرام میتواند به افزایش تعداد فالوور رایگان و تعامل با مخاطبان کمک کند. توصیه میشود که با استفاده از Instagram Insights، زمانهایی که مخاطبان شما بیشترین فعالیت خود در اینستاگرام را دارند، به دقت شناسایی کنید. همچنین، نکات زیر نیز بهتر است برای تعیین زمان مناسب انتشار محتوا، در نظر گرفته شوند:
۷. برگزاری مسابقات جذاب و هیجان انگیز برای افزایش فالوور رایگان اینستا
برگزاری مسابقه یک راه جذاب برای افزایش تعاملات و جلب فالوور رایگان و جدید در اینستاگرام است. در زیر چند نکته برای برگزاری یک مسابقه موفق آورده شده است:
0 notes