Tumgik
#غمگین
farbodfary · 1 year
Photo
Tumblr media
« رفیقِ موندگار باش، نه یادگار » . . نظر شما چیه 🙃؟!.. . . #مدلینگ #خوشگل #مدلینگ_ایرانی #کلیپ_عاشقانه #غمگین #دپ #دونفره #زمستون#برف#سرما#تنهایی (at Mashhad - مشهد) https://www.instagram.com/p/CqGe1kIr31f/?igshid=NGJjMDIxMWI=
1 note · View note
saed64 · 1 year
Photo
Tumblr media
‌ زمین گندید ! آیا بر فراز آسمان کس نیست ؟ 😭 ‌ ‌ ‌‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌ #مهدی_اخوان_ثالث #خوشنویسی_با_خودکار #ساعد_علیزاده_نایینی #خوشنویسی #خوشخطی #شعر #اعدام #ایران #غمگین (at Naein - نایین) https://www.instagram.com/p/CnHqBt6MMg6/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
asharenabir · 1 year
Photo
Tumblr media
اینم از دی ماه... چه زمستانِ غم انگیز بدی خواهد شد ماه دی باشد و آغوش کسی کم باشد...! . ‌. #انسیه_آرزومندی . . . #اشعارناب #دی #زمستان #آغوش #رفاقت #غمگین #معرفت #asharenab #غزل #عاشقانه #تک_بیت #شاه_بیت #بیت_ناب #شعر #مشاعره #poem #رفیق_قدیمی #دی_ماه https://www.instagram.com/p/CmeQnxCKB_6/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
mohammadpaki · 2 years
Video
خرابم چون دل تنهای ازخودخسته ی غمگین #اجرای_زیبا #سرکار #خانم #ساراساور #تدوین #محمدپاکی #زیرنویس #متن #پرهام_پاکی #خراب #دل #خود #خسته #غمگین #درخت #فروردین #امیر #زیرتیغ #فین #له #چکمه #محمود #زنده_رود #بستر #تدفین #دکلمه_شعر #دکلمه_تصویری #اصفهان #تهران #ایران @sarah_saavar @paki_parham (at Explore) https://www.instagram.com/p/CiOu4R7q6ML/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
mehrabpuk · 2 years
Video
‏‎#مهراب#دیسلاو#خسته#صدا#بغض#غمگین#گریه#لحن#حزین#درد#عشق#شکست# #Mehrab_puk #اصلا-جرئتشو-داره-با-یکی-دیگه-از-جلوم-ردشه#‎‏ (در ‏‎Explore - اکسپلور‎‏) https://www.instagram.com/p/CewJaq1gyqD/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
makesite4seo · 2 years
Photo
Tumblr media
#تسلیت #روز_سیاه #مردان_بزرگ #غم #غمگین #دانشمند #فیلسوف #دوستدار_بشریت #اکسپلور آلکسی کلود کلرو، ریاضی‌دان فرانسوی در 29 ژانویه سال 1713 میلادی در شهر پاریس به دنیا آمد. وی از کودکی دارای هوش و استعداد فراوان بود به طوری که در ده سالگی ریاضیات می‌خواند و در سیزده سالگی رسالات و مباحثی درباره ریاضی نگاشت. کلرو در شانزده سالگی مقاله‌ای در ریاضیات نوشت که باعث تعجب بسیار ریاضی‌دانان گردید. تألیف این رساله، آغاز ترقی علمی او بود که باعث شد، وی به عضویت آکادمی علوم فرانسه انتخاب شود. کلرو از آن پس به طور جدی به کارهای علمی روی آورد و تحقیقات مثمر ثمری را به نتیجه رساند وی راهی برای تعیین و تثبیت شکل زمین از راه آزمایش به دست آورد که نیروی گرانش یا جاذبه زمین را در نقاط مختلف با اندازه‌گیری زمانِ نوسان آونگ اندازه‌گیری کرد. کلرو هم‌چنین در باب حرکات ماه نیز تحقیقات جالبی به عمل آورد. وی تاثیرات کشش جاذبه سیاره زهره بر زمین را نیز حساب کرد و آن را با نیروی جاذبه و کشش ماه مقایسه نمود. آن‌گاه از تلفیق این نظر با نتایج تحقیقاتی یکی از دانشمندان هم عصر خود، نخستین رقم نسبتاً صحیح را برای جرم سیاره زهره و ماه را به دست آورد. پیروزی بزرگی که نصیب کلرو شد، محاسبه تأثیر جاذبه سیاره مشتری و زحل بر ستارگان دنباله‌دار بود و پس از محاسبات طولانی، چنین نتیجه گرفت که هر دو سیاره عظیم زحل و مشتری، باعث کندی حرکت ستارگان دنباله‌دار می‌شوند. آلکسی کلود کلرو سرانجام در 4 ژوئن 1765 میلادی در 52 سالگی درگذشت. #explore https://www.instagram.com/p/CeYOUiOj8XJ/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
mehranfarahraz · 2 years
Photo
Tumblr media
. . تو چه دانی که پسِ هر نگهِ👀 ساده من… چه جنونی چه نیازی چه غمی😫 ست؟ #غمگین #غم #زندگی #دلار #پول #موفقیت #خوشبختی #غذا #صبحانه #ناهار #شام #دعاء #دعا #خدا #خدایاشکرت #شکرگزاری #تعطیلات #مسافرت #شمال #رشت #تهران #ایران #تهرانگردی #رستورانگردی (at Rasht, Iran) https://www.instagram.com/p/CeV3aKsqLZ5/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
Photo
Tumblr media
... قرار نیست #رابطه ی از دست رفته را مجدداً شروع کنیم. تنها لازم است این تمام شدن را بپذیریم و #احساسات مرتبط به آن را تجربه کنیم. در مرحله #شکست_عاطفی، احساسات مختلفی بیدار می شود.‌ ما #غمگین می شویم چراکه فردی را که دوست داشته ایم، رابطه ای را که می خواستیم، از دست داده ایم. #خشمگین می شویم و #عصبانی از همدم و یاری که ما را تنها گذاشته است. اگر به احساساتمان دسترسی داشته باشیم با آنها می مانیم و همراه خودمان خواهیم بود‌. با شفقت #دردجدایی را می پذیریم و صبور می مانیم تا بهبودی تا #شفاء امّا اگر اینگونه نباشد چه؟ ما #رنج هایی را که با دست خودمان به وجود آورده ایم را به درد جدایی می افزائیم. شاید به اجبار بخواهیم یارمان را برگردانیم.‌ شاید شروع کنیم به سرزنش کردن خودمان و اشتباهاتمان را مرور کنیم. فراموش می کنیم که ما لایق چیز بهتری هستیم. ما لایق رابطه ی بهتری هستیم. منظورم این نیست که فرد مقابل از ما پایین تر است. یا او لیاقت ما را نداشت‌ که اگر اینگونه تصور کنیم نشان دهنده آسیبی در ماست‌. بلکه حرف من این است که همه ی ما شایسته ی انتخاب شدن هستیم. یاری که بارها و بارها ما را با تمامی آنچه که هست، با وجود نقص هایمان، بر هر چیز یا فرد دیگری، انتخاب کند. ما شایسته بارها و بارها دوست داشته شدن هستیم. حق هر فردی تجربه رابطه اصیل است، رابطه ای که فرد واقعاً بخواهد در “رابطه” باشد. حق هر انسانی است که #عشق را تجربه بکند. یادداشتی از# زینب فرامرزی #روان_درمانی_آنلاین#روان_درمانی_پویشی#روان_کاوی https://www.instagram.com/p/CdNBhHgoMpU/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
ifatimaminworld · 1 year
Text
نجي لشيء شخصي لفطوم ..
0 notes
humansofnewyork · 8 months
Photo
Tumblr media
(7/54) ”In Shahnameh there’s one word that Rostam uses more than any other: 𝘋𝘢𝘢𝘥. Justice. 𝘋𝘢𝘢𝘥 is a simple concept. It means that everyone gets what they deserve: both good and bad. Everyone gets a fair share. The Nahavand of my childhood was very poor. People would come to our door each day asking for a single piece of bread. It seemed unjust to me. So I decided I would not eat more than that. My mother begged and begged, but I would not do it. I decided that if I became king, every child in Iran would be given their fair share. But until then I should participate in their suffering. I had no idea how I would become king. In Shahnameh it seemed so simple. Good kings glowed with light. Their wisdom was plain for all to see. I was an optimistic child. I felt that if I could use my voice, and speak about 𝘋𝘢𝘢𝘥 —then a path would open up before me. When I turned fifteen I went to boarding school in Tehran. It was nothing like Shahnameh. Half a million people lived there, and it was a time of great upheaval. A huge debate was being held over the nationalization of oil. The streets were filled with voices of every kind, and nobody could agree on the future of Iran. I realized that many people didn’t want the same things that I wanted, and for complicated reasons. At the end of each week I’d go to the house of a relative to pick up my allowance. His wife was the first person in Iran to have a cooking show on the radio, so sometimes I’d stay for dinner. They had a young daughter named Mitra. Her hair was cut short in the style of a famous American actor. One of her hands was crippled by polio. She was very shy about it, but it was never something I noticed. Back then most Iranian girls were modest and deferential, but not Mitra. And she argued with everyone: her friends, the help, her family, and me. One night over dinner I started speaking about the past greatness of Iran: who we were. Back in the days of Shahnameh. When I finished talking, Mitra was the first to speak. She said: ‘You talk about Iran like it’s a lion. But it’s a cat.” That was the year I discovered something new. There are love stories in Shahnameh too.”
 واژه‌ای که رستم بیش از همه‌ی واژگان به کار می‌برد: داد است. عدالت. مفهومی‌ست ساده. بدین معنا که هر کس هر آنچه را شایسته‌اش هست، دریافت می‌کند. هم نیک و هم بد. رستم می‌گوید: جهان را همه سر به سر گشته‌ام / بسی شاه بیدادگر کُشته‌ام. فقر در نهاوند کودکی‌ام زیاد بود. هر روز می‌شد تنی چند به خانه‌مان بیایند و تکه نانی درخواست کنند. غمگین بودم. بر آن شدم که برای همدردی با آنان تکه نانی بیش نخورم. مادرم بارها خواهش کرد، ولی من خودداری می‌کردم. می‌اندیشیدم که اگر شاه بودم هر کودکی در ایران به سهم عادلانه‌ی خود می‌رسید. امروز تنها می‌توانم در رنج آنها شریک باشم. هیچ اندیشه‌ای درباره‌ی چگونگی پادشاه شدن نداشتم. در شاهنامه دنیا بسیار ساده به نظر می‌آمد. شاهان خوب در هاله‌ای از نور می‌درخشیدند. خردشان بر همه آشکار بود. من کودکی خوش‌بین بودم. بر آن بودم که اگر از عدالت بگویم، راهی پیش رویم باز خواهد شد. در پانزده‌سالگی، راهی مدرسه‌ی شبانه‌روزی البرز در تهران شدم. تهران شباهتی به شهرهای شاهنامه نداشت. نیم میلیون نفر در آنجا زندگی می‌کردند، و آن روزها هنگامه‌ی دگرگونی‌های بزرگ بود. کارزاری گسترده پیرامون ملی‌ کردن نفت در سراسر کشور برپا بود. خیابان‌ها پر بود از صداهای ملی‌ها، ملی‌گراها و کمونیست‌ها. روشنایی و تاریکی درهم آمیخته بودند. به دلایلی پیچیده بسیاری از مردم با آرمان‌های من همراه نبودند. پایان هر هفته، به خانه‌ی یکی از خویشان می‌رفتم تا کمک هزینه‌ی هفتگی‌ام را دریافت کنم. همسرش نخستین زنی بود که در ایران برنامه‌ی آموزش آشپزی رادیویی داشت، گاهی برای شام می‌ماندم. دختر نوجوانی داشتند به نام میترا. موهایش را مانند یک بازیگر مشهور آمریکایی کوتاه کرده بود. دست چپش به دلیل بیماری فلج اطفال اندکی ناکار بود. می‌کوشید آنرا بپوشاند. من آنرا نادیده می‌گرفتم، به نگاه من چیزی از ارزش‌های او نمی‌کاست.در آن زمان بیشتر دختران ایرانی سربه‌زیر و خجالتی بودند، ولی میترا اینگونه نبود. او با همه بحث می‌کرد: با دوستانش، با خدمتکاران، خانواده‌اش و من. شبی هنگام شام، از بزرگی‌های ایران باستان گفتم. و اینکه در روزگار شاهنامه چه بوده‌ایم. و چگونه می‌توانیم دوباره آن بزرگی‌ها را بازیابیم. پس از سخنانم، میترا پیش از همه چنین گفت: «تو از ایران به مانند شیری سخن می‌گویی. ولی ایران گربه‌ای بیش نیست.» در همان سال بود که حس تازه‌ای در من جان می‌گرفت. شاهنامه داستان‌های عاشقانه هم دارد
242 notes · View notes
west150 · 5 months
Text
... oh sad eastern, you are like a mount of light, Don't let our sun die! ...
(fereydoon farrokhzad)
ای شرقی غمگین، تو مثل کوه نوری، نذار خورشیدمون بمیره...
46 notes · View notes
kafi-farigh-yusra · 5 months
Text
"آنکھ آنسو بہاتی ہے اور دل غمگین ہے مگر ہم زبان سے وہی کچھ کہیں گے جس پہ ہمارا رب راضی ہے.
حدیث نبوی صلی اللّٰہ علیہ وآلہ وسلم
Tumblr media
"Aankh ansu bahaati hai aur dil ghamgeen hai, magar hum zuban se wohi kuch kahengy jis pe hamara rabb raazi hai."
Hadees e Nabwi( SAWW)
32 notes · View notes
saed64 · 2 years
Photo
Tumblr media
‌ گر تو هم چون ما پریشان‌حال و تنهایی بیا جمع، جمع مردم تنهاست؛ می‌آیی بیا ... ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #فاضل_نظری #خوشنویسی_با_خودکار #ساعد_علیزاده_نایینی #خوشنویسی #خوشخطی #آموزش_خوشنویسی #غمگین #آبادان #متروپل #شعر #ادبیات #عشق (at Naein - نایین) https://www.instagram.com/p/CeD9AVsMxYH/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
asharenabir · 1 year
Photo
Tumblr media
. نه غمگینم نه خوشحالم نه بی تابم نه آرامم نمیدانم چه خواهد شد بدون تو سرانجامم . . . #سیدعلی_رکن_الدین . #غمگین #شرع #اسلام #اشعارناب #غزل #غزل_عاشقانه #تک_بیت #شاه_بیت #پاییز #بیت_ناب #بیت_عاشقانه #غزل_ناب #شعر #مشاعره #حرام https://www.instagram.com/p/Ck1Sli2KKF8/?igshid=NGJjMDIxMWI=
0 notes
0rdinarythoughts · 1 year
Text
Tumblr media
عندما يكون الرجل حزينًا ، يصرخ بكل أحزانه الماضية ؛ كأن حزن واحد لا يكفيه.
انسان جب غمگین ہوتا ہے تو اپنے پچھلے سب غموں کو آواز دیتا ہے؛ گویا اُسے ایک غم کفایت نہیں کرتا۔
When a man is sad, he calls out all his past sorrows; as if one grief is not enough for him.
Mustafa Sadiq Al-Rafa'i
68 notes · View notes
sasas8 · 2 months
Text
برای نزیستن همیشه راهکارهای یافته‌ای، قشنگِ کوچک من!
حالا که روزهای طولانی نداریم و شب‌هایم به صراحتِ واژه طولانی‌اند و دراز و بد قواره از کمر بر شانه‌هایم وزن انداخته‌اند، حالا که سنگینی‌ تمامی ستاره‌های چِگال در اندام نحیف من نشسته است و تیزیِ لبه‌هایش در چشمانم فرو گشته، می‌دانم شب‌هایم نارسیست‌ترین موجوداتی بوده‌اند که تا کنون با آن‌ها در معاشرت بوده‌ام.
"ناموزون و بی مراعات‌اند."
پشت پنجره‌ی بزرگِ با چهارچوبی آهنی ایستاده‌ام، آرام آرام آن مردکِ غضبناک به تکرر پس از غروبِ خورشید بر من تحمیل می‌گردد، او یک نارسیستِ غمگین جوان است، برایم تعریف می‌کند، از خودش می‌گوید، از نابسامانی‌اش؛
از مرگ و میرهایی که در او هست می‌شود! می‌ایستم و او بیشتر فرو می‌افتد.
من هم گوش می‌کنم با تنی سنگین، بی آنکه ازجایم تکان خورده باشم، من شب‌ را تمام و کمال دارم، رنجور و خسته، ناتوان و آشفته، خشمگین و استوار، تنومند و گریان...
پس از سال‌ها فهمیده‌ام از هیچ نشات گرفته‌است و در من بجای یک جوانِ رنجور، کودکی روان‌تن نشسته‌است که به درازای این شب‌ها گریسته!
کودک خردسالم موهایش سپید شده‌اند، من و آن جوان دراز به کودکمان می‌نگریم، من در این قالبِ تیز و برنده، او در آن حجم و اندوهِ چِگال، کودک گریان و منتظر.
او قشنگ کوچکِ ماست...
ثناء
#persian
2 notes · View notes