Tumgik
psychology10 · 2 years
Text
ابزارهای سنجش افسردگی
ارزیابی دقیق بخش مهمی از عملکرد مبتنی بر شواهد است. ارزیابی اولیه علائم افسردگی می‌تواند به تعیین گزینه‌های درمانی احتمالی کمک کند و ارزیابی دوره‌ای در طول مراقبت می‌تواند راهنمای درمان و سنجش پیشرفت باشد. بسیاری از ابزارهای شرح داده شده در زیر در مطالعاتی که به عنوان پایه شواهد بررسی های سیستماتیک که زیربنای توصیه های راهنما هستند، استفاده شدند. این ابزارها شامل معیارهای مصاحبه و خود گزارش دهی هستند و ممکن است برای غربالگری، تشخیص و/یا پیگیری نتایج درمان استفاده شوند. ثابت شده است که هر ابزار معتبر و قابل اعتماد است و اکثر آنها بدون هیچ هزینه ای در دسترس هستند. پزشکان تشویق می شوند که ادبیات مبتنی بر شواهد را در مورد این ارزیابی ها، به ویژه در مورد استفاده مورد نظر و جمعیت مناسب، مرور کنند تا تعیین کنند کدام ابزار برای بیماران و شیوه های آنها مناسب تر است.
8 notes · View notes
psychology10 · 2 years
Text
DSM چگونه افسردگی را طبقه بندی می کند؟
هر دو ICD-10 و DSM-IV دوره های افسردگی مهم بالینی را بر اساس تعداد، نوع و شدت علائم و درجه اختلال عملکردی به عنوان خفیف، متوسط ​​و شدید طبقه بندی می کنند. جدول 70 تعداد علائم مورد نیاز هر سیستم تشخیصی را نشان می دهد که نسبت به DSM-IV اختصاصی تر است.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
افسردگی باعث چه چیزهایی در مغز میشود؟
مناطق نشان داده شده در اینجا در هر دو نیمکره مغز منعکس شده است. همچنین، این ساختارها به هم پیوسته هستند. تصویر موقعیت نسبی را نشان می دهد اما مکان دقیق را نشان نمی دهد.
آمیگدال: آمیگدال بخشی از گروهی از ساختارهای عمیق در مغز است که با احساساتی مانند خشم، لذت، غم، ترس و برانگیختگی جنسی مرتبط است. یادآوری یک خاطره دارای بار هیجانی، مانند یک موقعیت ترسناک، آمیگدال را فعال می کند. فعالیت در آمیگدال زمانی که فرد غمگین یا افسرده بالینی است بیشتر است و این حتی پس از بهبودی از افسردگی ادامه می یابد. این افزایش فعالیت در واقع ممکن است باعث بزرگ شدن آمیگدال شود.
عقده های قاعده ای (در تصویر): گانگلیون های پایه گروهی از ساختارهای مرتبط در اعماق مغز هستند. آنها به ساختارهایی که به سطح مغز نزدیکتر هستند متصل هستند و با آنها تعامل دارند. آنها ممکن است به تسهیل حرکت کمک کنند و ممکن است در به خاطر سپردن، تفکر و پردازش عاطفی دخیل باشند. برخی از مطالعات انقباض و سایر تغییرات ساختاری را در گانگلیون های پایه در افراد مبتلا به افسردگی پیدا کرده اند.
هیپوکامپ: هیپوکامپ نقش کلیدی در پردازش حافظه بلند مدت دارد. تعامل بین هیپوکامپ و آمیگدال ممکن است دلیل ضرب المثل 'یک بار گاز گرفتن، دو بار خجالتی' باشد. این قسمت از مغز است که وقتی با سگی پرخاشگر و پارس می کند ترس را ثبت می کند و خاطره چنین تجربه ای ممکن است شما را نسبت به سگ هایی که بعداً در زندگی با آنها روبرو می شوید محتاط کند. هیپوکامپ در برخی از افراد افسرده کوچکتر است و تحقیقات نشان می دهد که قرار گرفتن مداوم در معرض هورمون های استرس باعث اختلال در رشد نورون ها در این قسمت از مغز می شود.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
افسردگی چگونه ایجاد می شود؟
اغلب گفته می‌شود که افسردگی ناشی از عدم تعادل شیمیایی است، اما این شکل گفتار پیچیده بودن این بیماری را نشان نمی‌دهد. تحقیقات نشان می دهد که افسردگی صرفاً از داشتن مقدار زیاد یا خیلی کم برخی از مواد شیمیایی مغز ناشی نمی شود. در عوض، علل احتمالی زیادی برای افسردگی وجود دارد، از جمله تنظیم خلق و خوی معیوب توسط مغز، آسیب پذیری ژنتیکی، و رویدادهای استرس زا در زندگی. اعتقاد بر این است که چندین مورد از این نیروها برای ایجاد افسردگی در تعامل هستند.
مطمئناً مواد شیمیایی در این فرآیند دخیل هستند، اما مسئله ساده ای نیست که یک ماده شیمیایی خیلی کم و دیگری خیلی زیاد باشد. در عوض، بسیاری از مواد شیمیایی دخیل هستند که هم در داخل و هم در خارج از سلول های عصبی کار می کنند. میلیون‌ها و حتی میلیاردها واکنش شیمیایی وجود دارد که سیستم پویایی را می‌سازد که مسئول خلق و خو، ادراکات و نحوه تجربه زندگی شماست.
با این سطح از پیچیدگی، می‌توانید ببینید که چگونه دو نفر ممکن است علائم افسردگی مشابهی داشته باشند، اما مشکل درونی، و بنابراین بهترین درمان‌ها ممکن است کاملاً متفاوت باشد.
از آسیب ناشی از التهاب مزمن محافظت کنید. علم ثابت کرده است که التهاب مزمن و با درجه پایین می تواند به یک قاتل خاموش تبدیل شود که به بیماری های قلبی عروقی، سرطان، دیابت نوع 2 و سایر شرایط کمک می کند. نکات ساده ای را برای مبارزه با التهاب و سالم ماندن از کارشناسان دانشکده پزشکی هاروارد دریافت کنید.
بیشتر بدانید مشاهده از خود در برابر آسیب التهاب مزمن محافظت کنید. دانشمندان درباره بیولوژی افسردگی چیزهای زیادی یاد گرفته‌اند، اما درک آنها از بیولوژی افسردگی هنوز کامل نیست. پیشرفت‌های عمده در بیولوژی افسردگی شامل یافتن پیوندهایی بین بخش‌های خاصی از مغز و اثرات افسردگی، کشف اینکه چگونه مواد شیمیایی به نام انتقال‌دهنده‌های عصبی ارتباط بین سلول‌های مغز را ممکن می‌سازند، و یادگیری تأثیر ژنتیک و رویدادهای سبک زندگی بر خطر و علائم افسردگی است.
این مقاله به چگونگی تاثیر بخش‌های مختلف مغز بر خلق و خو می‌پردازد.
نواحی مغز و خلق و خو افسانه های رایج می گویند که احساسات در قلب ساکن هستند. با این حال، علم جایگاه احساسات شما را در مغز دنبال می کند. مناطق خاصی از مغز به تنظیم خلق و خو کمک می کند. محققان بر این باورند که - مهمتر از سطوح مواد شیمیایی خاص مغز - اتصالات سلولهای عصبی، رشد سلولهای عصبی و عملکرد مدارهای عصبی تأثیر زیادی بر افسردگی دارند.
اشکال پیچیده تصویربرداری مغز - مانند توموگرافی با گسیل پوزیترون (PET)، توموگرافی کامپیوتری با گسیل تک فوتون (SPECT) و تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI) - اجازه می دهد تا نگاه دقیق تری به مغز در حال کار نسبت به گذشته داشته باشیم. . به عنوان مثال، یک اسکن fMRI می تواند تغییراتی را که زمانی که ناحیه ای از مغز در حین انجام وظایف مختلف پاسخ می دهد، ردیابی کند. اسکن PET یا SPECT می‌تواند با اندازه‌گیری توزیع و چگالی گیرنده‌های انتقال‌دهنده عصبی در نواحی خاص، مغز را ترسیم کند.
استفاده از این فناوری منجر به درک بهتر این است که کدام مناطق مغز خلق و خو را تنظیم می کنند و چگونه عملکردهای دیگر مانند حافظه ممکن است تحت تأثیر افسردگی قرار گیرند. مناطقی که نقش مهمی در افسردگی دارند عبارتند از آمیگدال، تالاموس و هیپوکامپ (شکل 1 را ببینید).
چیزی به نام سکته کوچک وجود ندارد… سکته مغزی پنجمین علت مرگ و میر در ایالات متحده و یکی از علل مهم ناتوانی است. از کارشناسان دانشکده پزشکی هاروارد بیاموزید که چگونه شانس خود را برای سکته مغزی درک کنید، اقدامات مبتنی بر شواهدی که می تواند خطر شما را کاهش دهد، چگونه علائم اولیه سکته مغزی را تشخیص دهید، و برای دریافت درمان سریع و نجات دهنده مغز چه باید کرد.
بیشتر بدانید مشاهده چیزی به نام سکته مغزی کوچک وجود ندارد… تحقیقات نشان می دهد که هیپوکامپ در برخی از افراد افسرده کوچکتر است. برای مثال، در یک مطالعه fMRI که در مجله علوم اعصاب منتشر شد، محققان ۲۴ زن را که سابقه افسردگی داشتند مورد مطالعه قرار دادند. به طور متوسط، هیپوکامپ در زنان افسرده 9 تا 13 درصد کوچکتر از آنهایی بود که افسرده نبودند. هر چه حملات افسردگی یک زن بیشتر باشد، هیپوکامپ کوچکتر می شود. استرس، که در افسردگی نقش دارد، ممکن است یک عامل کلیدی در اینجا باشد، زیرا کارشناسان معتقدند استرس می تواند تولید نورون های جدید (سلول های عصبی) را در هیپوکامپ سرکوب کند.
محققان در حال بررسی ارتباط احتمالی بین تولید کند نورون های جدید در هیپوکامپ و خلق و خوی ضعیف هستند. یک واقعیت جالب در مورد داروهای ضد افسردگی این نظریه را تایید می کند. این داروها بلافاصله غلظت پیام رسان های شیمیایی در مغز (انتقال دهنده های عصبی) را افزایش می دهند. با این حال، افراد معمولاً برای چند هفته یا بیشتر احساس بهتری ندارند. کارشناسان مدت‌ها در این فکر بودند که چرا، اگر افسردگی در درجه اول نتیجه سطوح پایین انتقال‌دهنده‌های عصبی باشد، مردم به محض افزایش سطح انتقال‌دهنده‌های عصبی، احساس بهتری ندارند.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
هوش هیجانی یعنی چی؟
توانایی بیان و کنترل احساسات ضروری است، اما توانایی درک، تفسیر و پاسخ دادن به احساسات دیگران نیز ضروری است. دنیایی را تصور کنید که در آن نمی توانید بفهمید که دوستی چه زمانی غمگین است یا زمانی که یک همکار عصبانی است. روانشناسان از این توانایی به عنوان هوش هیجانی یاد می کنند و حتی برخی از کارشناسان معتقدند که می تواند در موفقیت کلی شما در زندگی مهم تر از IQ باشد.
نشانه های هوش هیجانی برخی از نشانه ها و مثال های کلیدی هوش هیجانی عبارتند از: 1
توانایی شناسایی و توصیف احساسات مردم آگاهی از نقاط قوت و محدودیت های شخصی اعتماد به نفس و پذیرش خود توانایی رها کردن اشتباهات توانایی پذیرش و پذیرش تغییر حس کنجکاوی قوی، به ویژه در مورد افراد دیگر احساس همدلی و توجه به دیگران نشان دادن حساسیت به احساسات دیگران قبول مسئولیت اشتباهات توانایی مدیریت احساسات در شرایط سخت هوش هیجانی چگونه اندازه گیری می شود تعدادی ارزیابی مختلف برای اندازه گیری سطوح هوش هیجانی پدید آمده است. چنین آزمون هایی به طور کلی به یکی از دو نوع تقسیم می شوند: آزمون های خود گزارش دهی و آزمون های توانایی.
آزمون‌های خودگزارش‌دهی رایج‌ترین آزمون‌ها هستند، زیرا ساده‌ترین آزمون‌ها برای اجرا و امتیازدهی هستند. در چنین آزمون‌هایی، پاسخ‌دهندگان با رتبه‌بندی رفتارهای خود به سؤالات یا اظهارات پاسخ می‌دهند. برای مثال، در مورد جمله‌ای مانند «من اغلب احساس می‌کنم که احساس دیگران را درک می‌کنم»، آزمون‌دهنده ممکن است این جمله را به‌عنوان مخالف، تا حدودی مخالف، موافق یا کاملاً موافق توصیف کند.
از سوی دیگر، آزمون‌های توانایی شامل پاسخ دادن افراد به موقعیت‌ها و سپس ارزیابی مهارت‌هایشان است. چنین آزمون هایی اغلب افراد را ملزم می کنند که توانایی های خود را نشان دهند، که سپس توسط شخص ثالث رتبه بندی می شود.
اگر در حال انجام تست هوش هیجانی هستید که توسط یک متخصص سلامت روان انجام می شود، در اینجا دو اقدام ممکن است مورد استفاده قرار گیرد:
تست هوش هیجانی Mayer-Salovey-Caruso (MSCEIT) یک آزمون مبتنی بر توانایی است که چهار شاخه مدل EI مایر و سالوی را می سنجد. آزمون دهندگان وظایفی را انجام می دهند که برای ارزیابی توانایی آنها در درک، شناسایی، درک و مدیریت احساسات طراحی شده است. پرسشنامه شایستگی عاطفی و اجتماعی (ESCI) بر اساس ابزار قدیمی‌تری است که به عنوان پرسشنامه خود ارزیابی شناخته می‌شود و شامل افرادی می‌شود که می‌شناسند، توانایی‌های آن فرد را در چندین شایستگی عاطفی مختلف رتبه‌بندی می‌کنند. این آزمون برای ارزیابی توانایی های اجتماعی و عاطفی طراحی شده است که به تشخیص افراد به عنوان رهبران قوی کمک می کند. همچنین منابع آنلاین غیررسمی زیادی برای بررسی هوش هیجانی شما وجود دارد که بسیاری از آنها رایگان هستند.
EQ شما چیست؟ هوش عاطفی خود را تست کنید مولفه های هوش هیجانی محققان پیشنهاد می‌کنند که چهار سطح مختلف هوش هیجانی شامل ادراک هیجانی، توانایی استدلال با استفاده از احساسات، توانایی درک احساسات و توانایی مدیریت احساسات وجود دارد.
درک احساسات: اولین گام در درک احساسات، درک دقیق آنهاست. در بسیاری از موارد، این ممکن است شامل درک سیگنال‌های غیرکلامی مانند زبان بدن و حالات چهره باشد. استدلال با احساسات: مرحله بعدی شامل استفاده از احساسات برای ارتقای تفکر و فعالیت شناختی است. احساسات به اولویت بندی آنچه که توجه می کنیم و به آن واکنش نشان می دهیم کمک می کند. ما به چیزهایی که توجه ما را به خود جلب می کند، از نظر احساسی واکنش نشان می دهیم. درک احساسات: احساساتی که ما درک می کنیم می توانند دارای معانی گسترده ای باشند. اگر کسی احساسات خشمگینانه را ابراز می کند، ناظر باید علت عصبانیت فرد و معنای آن را تفسیر کند. به عنوان مثال، اگر رئیس شما عصبانی رفتار می کند، ممکن است به این معنی باشد که از کار شما ناراضی است، یا ممکن است به این دلیل باشد که صبح همان روز در راه سر کار بلیط سرعت گرفته است یا اینکه با شریک زندگی خود دعوا کرده اند. مدیریت احساسات: توانایی مدیریت مؤثر احساسات بخش مهمی از هوش هیجانی و بالاترین سطح است. تنظیم عواطف و واکنش مناسب و همچنین پاسخ به احساسات دیگران، همه جنبه های مهم مدیریت هیجانی هستند.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
چرا جهان سوم به روانشناسان بیشتری نیاز دارد؟
یک صبح وسط هفته دیگر و صحنه آشنای دیگر برای متخصصان بهداشتی که در دولت استخدام شده اند. کار در محیط‌های اجتماعی در کلینیک‌های مراقبت‌های بهداشتی اولیه (PHC) در آفریقای جنوبی، ورود به محل کار برای یافتن صف‌های طولانی از افراد (عمدتاً) ساکت، در انتظار تکرار اسکریپت یا مشاوره است. به عنوان یک روانشناس بالینی که در کلینیک های روانپزشکی کار می کند، تقریباً همین طور است. لیست های انتظار طولانی و موارد بی پایان تروما و مسائل پیچیده روانی-اجتماعی پس از مدتی باعث از بین رفتن آن می شود. فرد باید این باور درونی را حفظ کند که کاری که یک روانشناس در جامعه انجام می دهد ارزشمند و مورد نیاز است، اما اغلب حجم انبوه خشونت، آسیب، تجاوز جنسی، و کودک آزاری/غفلت بسیار زیاد است. یک مدیر پرونده، یک محرم، یک حرفه ای و یک انسان بودن به یکباره به دلیل مشکلات ساختاری فراگیر مانند کمبود منابع و تمرکز بر حجم به جای کیفیت، سنگین تر می شود. در حالی که آفریقای جنوبی دارای برخی از عوامل روانی-اجتماعی منحصربه‌فرد است، تنها کشوری در حال توسعه نیست. با در نظر گرفتن این موضوع، جای تعجب است که همکاری بین المللی بیشتری بین کشورهای در حال توسعه از نظر یادگیری و گفتگو در مورد چگونگی مقابله با مشکلات رایج در سلامت روان و مراقبت های بهداشتی اولیه وجود نداشته است.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
مزایا و معایب روانشناسی چیست؟
آیا حرفه روانشناسی برای شما مناسب است؟ خوب، پاسخ کوتاه این است که بستگی دارد. روانشناس بودن مزایا و معایبی دارد. بسته به آنچه در زندگی به دنبال آن هستید و شغلی، روانشناسی ممکن است شغل مناسبی برای شما باشد یا نباشد. اما اگر از کمک به مردم لذت می برید، با چالش های جدید روبرو می شوید و مایل به یادگیری و رشد مداوم هستید، از روانشناسی لذت خواهید برد. در زیر قابل توجه ترین مزایا و معایب شغل در روانشناسی آورده شده است.
مزایا 1. پاداش کمک به مردم برای غلبه بر چالش هایشان. یکی از مهمترین دلایلی که روانشناسان برای لذت بردن از حرفه خود ذکر می کنند این است که می توانند به افراد دیگر کمک کنند تا کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند. بسیاری از مردم در سراسر جهان با اختلالات و ناتوانی های روانی ناتوان کننده دست و پنجه نرم می کنند. روانشناسان به این افراد کمک می کنند تا یاد بگیرند که با اختلالات و ناتوانی های خود کنار بیایند و بر چالش های ذهنی و عاطفی غلبه کنند. در حالی که روانشناس بودن می تواند بارها استرس زا باشد، همچنین شغلی بسیار لذت بخش و رضایت بخش است.
2. برنامه کاری انعطاف پذیر. در حالی که بسیاری از روانشناسان ساعات طولانی را انجام می دهند، هنگامی که تمرین خود را ایجاد کردید، برنامه شما بسیار انعطاف پذیر می شود. شما می توانید ساعات کاری خود را تنظیم کنید، هر زمان که می خواهید بیایید و بروید و زمان زیادی برای تعطیلات داشته باشید. اکثر روانشناسان یکی از جنبه های شغلی که از آنها بیشتر لذت می برند، توانایی گذراندن وقت با خانواده و دوستان خود را گزارش می دهند. اگرچه روانشناسان شاغل در بیمارستان ها و کلینیک ها انعطاف زیادی در برنامه کاری خود ندارند، اما همچنان گزارش می دهند که کنترل زیادی بر برنامه های خود دارند و زمان زیادی برای اختصاص دادن به خانواده و فعالیت های شخصی خود دارند.
3. پتانسیل درآمد بالا. طبق دفتر آمار کار، به طور متوسط ​​روانشناسانی که تمام وقت کار می کنند بین 50000 تا 100000 دلار در سال درآمد دارند. کسانی که به صورت پاره وقت کار می کنند، بدیهی است که درآمد کمتری دارند، اما باز هم درآمد قابل توجهی دارند. روانشناسانی که قادر به اداره یک مطب خصوصی موفق هستند، می توانند سالانه 200000 دلار و روانپزشکان (رشته ای نزدیک به روانشناسی) بین 150000 تا 200000 دلار در سال درآمد کسب کنند. البته، پول به تنهایی نباید انگیزه شما برای روانشناس شدن باشد، اما کسب درآمد از خانواده یک مزیت جذاب است.
4. توانایی کار برای خودتان. روانشناس شدن یک انتخاب شغلی عالی برای کسانی است که روحیه کارآفرینی دارند. بسیاری از روانشناسان پس از کسب تجربه اندکی و اثبات خود به عنوان متخصصان شایسته، شیوه های درمانی خصوصی خود را ایجاد می کنند. طبق آمار اداره آمار کار ایالات متحده، تقریباً 35 درصد از روانشناسان خوداشتغال هستند - بسیاری از این افراد صاحب و اداره کار خود هستند. در حالی که خوداشتغالی برای همه مناسب نیست، به شما کنترل کامل بر زمان و پتانسیل درآمد خود می دهد.
5. فرصت کار با افراد جدید هر روز. شما به عنوان یک روانشناس با مشتریانی ا�� هر طبقه، فرهنگ و پیشینه کار خواهید کرد. شما به افراد مختلف کمک خواهید کرد تا بر موانع ذهنی و احساسی غلبه کنند. و در حالی که با مشکلاتی روبرو خواهید شد، پاداش کمک به کودکان، بزرگسالان و زوج‌ها برای دستیابی به پتانسیل کامل خود بیشتر از هر چالشی است که ممکن است با آن روبرو شوید.
معایب درست است، روانشناسی می تواند شغلی بسیار رضایت بخش و با ارزش باشد، اما هیچ شغلی کامل نیست – و روانشناسی نیز از این قاعده مستثنی نیست. موارد زیر چند مضرات احتمالی است که هر کسی که به فکر شغلی در روانشناسی است باید با دقت در نظر بگیرد.
1. برخورد با مشتریان می تواند استرس زا و خسته کننده باشد.
بزرگ‌ترین پاداش روان‌شناس بودن، اغلب بزرگترین چالش روان‌شناس بودن است – کمک به افراد برای غلبه بر مبارزات ذهنی و عاطفی و مقابله با آن‌ها. واقعیت امر این است که رسیدگی به مشکلات دیگران به صورت روزانه دشوار است. بسیاری از ما به اندازه کافی زمان سختی داریم که ذهن خود را در اطراف مشکلات خودمان بپیچانیم، چه رسد به دیگران. روانشناسان باید بیاموزند که چگونه به مراجعان خود کمک کنند تا روش‌های مؤثر و سازنده‌ای برای رویارویی با مبارزات خود بیابند، بدون اینکه آنها را به خود اختصاص دهند. روانشناسان موفق باید بیاموزند که زندگی کاری و شخصی خود را از هم جدا کنند و تکنیک های موثر مدیریت استرس را تمرین کنند.
2. برنامه های شما منعطف نیست، همچنین می تواند کاملا نامنظم باشد. یکی از مزایای روانشناس بودن این است که برنامه شما می تواند کاملاً منعطف باشد، به خصوص اگر تمرین خود را انجام دهید. در عین حال، روانشناسان اغلب در تماس هستند و باید با مسائلی که در ناخوشایندترین زمان ها به وجود می آیند رسیدگی کنند. این غیرمعمول نیست که روانشناسان عصرها با مشتریانی ملاقات کنند که تمام روز کار می کنند و نمی توانند در ساعات کاری عادی ملاقات کنند، یا از رختخواب فراخوانده می شوند تا به مراجعی که در شرایط بحرانی قرار دارد کمک کنند.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
درآمد روانشناسان چقدر است؟
روان‌شناسی می‌تواند شغلی پردرآمد باشد، اما مهم است که بدانیم در میان حرفه‌های روان‌شناسی تنوع فوق‌العاده‌ای وجود دارد و حقوق و درآمد سالانه به همان اندازه متفاوت است. در یک اقتصاد در حال مبارزه، بسیاری از دانشجویان علاقه خود را به سمت برخی از مشاغل پردرآمد در روانشناسی معطوف کرده اند. بالاترین درآمد شغلی روانشناس به طور متوسط ​​حدود 167000 دلار است.
در حالی که بسیاری از مشاغل روانشناسی حقوق سالانه بالاتر از میانگین دارند، مهم است که به یاد داشته باشید که درآمد واقعی به عوامل مختلفی از جمله موقعیت جغرافیایی، بخش اشتغال، پیشینه تحصیلی و سال‌ها تجربه بستگی دارد.
درباره برخی از پردرآمدترین مشاغل روانشناسی، حقوق معمولی برای چنین حرفه‌هایی و الزامات آموزشی برای ورود به این رشته‌ها بیشتر بیاموزید.
1 روانپزشک میانگین حقوق: 216090 دلار در سال
الزامات آموزشی: روانپزشکی که به عنوان یک حرفه پزشکی در نظر گرفته می شود، به طور قابل توجهی با مطالعه و کاربرد روانشناسی مرتبط است. تقریباً هشت سال تحصیل در مقطع فوق لیسانس. پس از کسب مدرک لیسانس، روانپزشکان مشتاق باید از دانشکده پزشکی فارغ التحصیل شوند و سپس یک دوره رزیدنتی چهار ساله را بگذرانند.
روانپزشکی یکی از پردرآمدترین رشته های مرتبط با روانشناسی است. با این حال، دستمزدها می تواند در این زمینه به طور قابل توجهی متفاوت باشد، بسته به حوزه تخصصی شما، جایی که در آن مشغول به کار هستید، و نوع کاری که انجام می دهید.
2 روانشناس صنعتی-سازمانی میانگین حقوق: 105310 دلار
الزامات آموزشی: در بیشتر موارد، مدرک کارشناسی ارشد در روانشناسی حداقل آموزش مورد نیاز است، اگرچه داشتن مدرک دکترا ممکن است به نفع شما باشد. در حالی که فرصت های موجود در سطح کارشناسی ارشد وجود دارد، کسب مدرک دکترا در روانشناسی صنعتی-سازمانی فرصت های بیشتر و حقوق بالاتری را ارائه می دهد.
روانشناسان صنعتی-سازمانی از دانش روانشناسی خود برای مقابله با مسائل محل کار استفاده می کنند. افزایش بهره وری کارگران، انتخاب بهترین کارمندان برای مشاغل خاص، و توسعه نظرسنجی های تحقیقات بازار تنها چند کار است که یک روانشناس صنعتی-سازمانی ممکن است انجام دهد.
اداره آمار کار گزارش می دهد که روانشناسان I/O در صنعت تحقیق و توسعه علمی میانگین سالانه 122660 دلار دستمزد دریافت می کنند. افراد شاغل در کالج ها، دانشگاه ها و مدارس حرفه ای به طور متوسط ​​110070.4 دلار درآمد داشتند.
طبق گفته انجمن روانشناسی صنعتی و سازمانی، متوسط ​​حقوق برای یک مشاور در سطح دکترا 167000.5 دلار بود.
3 روانشناس اعصاب میانگین حقوق: 90460 دلار در سال
شرایط تحصیلی: برای کار در این زمینه مدرک دکترا در عصب روانشناسی یا عصب روانشناسی بالینی مورد نیاز است.
روانشناسان اعصاب در مطالعه مغز و علوم شناختی تخصص دارند. افرادی که در این زمینه کار می کنند اغلب آزمایش های شناختی انجام می دهند، اسکن های مغزی را انجام می دهند، افرادی که از آسیب مغزی رنج می برند را ارزیابی می کنند و نحوه تاثیر داروها بر سیستم عصبی را مطالعه می کنند. آنها ممکن است در کالج ها و دانشگاه ها، بیمارستان ها، مراکز تحقیقاتی، کلینیک های سلامت روان، و آزمایشگاه های داروسازی کار کنند.
4 روانشناس بالینی میانگین حقوق: 81330 دلار در سال
الزامات آموزشی: در اکثر ایالات، روانشناسان بالینی باید دارای مدرک دکترا در روانشناسی باشند. علاوه بر این تحصیلات، آنها همچنین باید یک تا دو سال اقامت تحت نظارت را بگذرانند و امتحانات مجوز دولتی را بگذرانند تا بتوانند به عنوان یک روانشناس بالینی دارای مجوز فعالیت کنند.
روانشناسان بالینی در ارزیابی، تشخیص، درمان و پیشگیری از بیماری های روانی آموزش دیده اند. این همچنین بزرگترین حوزه اشتغال در روانشناسی است. روانشناسان بالینی در محیط های مختلف، از جمله بیمارستان ها، کلینیک های سلامت روان، و مطب خصوصی کار می کنند
Occupational Outlook Handbook گزارش می دهد که در ماه مه 2019، افراد شاغل در خدمات فردی و خانوادگی به طور متوسط ​​85140 دلار درآمد داشتند. افرادی که در دفاتر سایر پزشکان شاغل بودند به طور متوسط ​​100300 دلار در سال درآمد داشتند.
5 روانشناس مهندسی میانگین حقوق: 79818 دلار در سال
شرایط تحصیلی: موقعیت‌های ابتدایی نیاز به مدرک کارشناسی ارشد دارند، اما افرادی که مدرک دکترا دارند فرصت‌های شغلی بیشتر و حقوق بهتری خواهند یافت.
روانشناسان مهندسی برای بهبود طراحی سیستم ها، عملیات و تجهیزات به منظور افزایش کارایی، بهبود بهره وری و به حداقل رساندن آسیب کار می کنند. مانند سایر زمینه های تخصصی روانشناسی، حوزه اشتغال نقش عمده ای در تعیین حقوق دارد. روانشناسان مهندسی که در بخش خصوصی کار می کنند به طور قابل توجهی بیشتر از کسانی که در محیط های دانشگاهی کار می کنند درآمد دارند.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
روانکاو برای بهبود بیمار چه مراحلی را طی می کند؟
این مقاله بر اصول اساسی فرآیند و تغییر روانکاوی و این سوال که چگونه همبستگی های عصبی و مکانیسم های روان درمانی روان پویشی را می توان بررسی کرد، تمرکز دارد. هدف رویکرد روانکاوی این است که بیمار را قادر می سازد تا در مورد حافظه صریح 'به یاد بیاورد، تکرار کند و کار کند'. علاوه بر این، رابطه بین تحلیلگر و بیمار پیکربندی عاطفی جدیدی را ایجاد می کند که بازسازی حافظه ضمنی را امکان پذیر می کند. اگر بتوان به تغییر روانی دست یافت، با دگرگونی عصبی مطابقت دارد. تصویربرداری عصبی فردی نیاز به کنترل و اندازه گیری متغیرهایی دارد که باید تعریف شوند. دو مشکل روش‌شناختی اصلی را می‌توان متمایز کرد: مسئله طراحی به این موضوع می‌پردازد که چگونه متغیرهای مرتبط با عملکرد را به روشی مستقل تجربی محاسبه کنیم. مشکل ترجمه این سؤال را مطرح می‌کند که چگونه می‌توان شکاف‌ها را بین سطوح مختلف مفاهیم پیش‌فرض در تصویربرداری عصبی فردی (مانند سطح شخصی درمانگر و مشتری، سطح عصبی مغز) پر کرد. مروری بر پارادایم‌های فردی، که تاکنون مورد استفاده قرار گرفته‌اند، از جمله تشخیص روان‌دینامیک عملیاتی شده (OPD-2) و الگوهای ناسازگار بین فردی Q-Start (MIPQS) ارائه شده است. توسعه یک پارادایم جدید که در آزمایش‌های fMRI استفاده خواهد شد، 'مجموعه تصاویر روابط بین فردی' (IRPS)، شرح داده شده است. دیدگاه ها و محدودیت های بیشتر این رویکرد جدید در مورد طراحی و مشکل ترجمه مورد بحث قرار می گیرد.
مطالعات نوروبیولوژیک روان درمانی گفتگوی اخیر بین روانکاوی و علوم اعصاب (شورین و همکاران، 1992؛ سولمز و همکاران، 1998؛ کندل، 1999؛ بیتل و همکاران، 2003؛ نورتوف، 2007؛ نورثوف و همکاران، 2007) به چندین فرضیه تجربی منجر شد. و بررسی مفاهیم روان پویشی مانند مکانیسم های دفاعی (شورین و همکاران، 2002؛ بوکر و همکاران، 2006؛ نورتوف، 2007)، خود (میلرود، 2002)، خاطرات (گابارد، 2000؛ مانسیا، 2006؛ پرز و همکاران، 2008)، رویاها (Solms، 1995، 2000؛ Andrade، 2007)، همدلی (Gallese و همکاران، 2007). در حالی که این مفاهیم اولیه روان پویشی در حال حاضر در زمینه علوم اعصاب مورد بررسی قرار می گیرند، اساس عصبی عناصر اصلی روانکاوی و روان درمانی روان پویشی هنوز روشن نشده است.
اگرچه تغییرات عصبی زیستی در برخی موارد منفرد تحت روان درمانی روان پویشی گزارش شده است (Viinamäki و همکاران، 1998؛ Overbeck و همکاران، 2004؛ Saarinen و همکاران، 2005؛ Lai و همکاران، 2007؛ Lehto و همکاران، 2008؛ Kessler. و همکاران، 2011a، 2012)، مطالعات تصویربرداری سیستماتیک و به خوبی کنترل شده مغز در مورد اثرات عصبی روان درمانی روان پویشی هنوز وجود ندارد.
برخلاف روان درمانی روان پویشی، اثرات عصبی سایر اشکال روان درمانی مانند درمان شناختی رفتاری (CBT) و درمان بین فردی (IPT) بیشتر در تصویربرداری مغز مورد مطالعه قرار گرفته است (نگاه کنید به رافمن و همکاران، 2005؛ لیندن، 2006؛ بیورگارد، 2007؛ Frewen و همکاران، 2008؛ برای بررسی). این مطالعات مدولاسیون عصبی را در نواحی مختلف مغز که شامل نواحی قشر زیر قشری، میانی و جانبی می‌شود، در طی وظایف تنظیم شناختی-هیجانی عمدتاً قبل و بعد از CBT یا IPT نشان دادند. تفسیر این یافته‌ها با مشکلات روش‌شناختی مختلف محدود می‌شود. اینها شامل موضوعاتی مانند عینیت بخشیدن و تعیین کمیت اثرات روان درمانی در پارامترهای رفتاری و ذهنی، انتخاب تکلیف فعال سازی در تصویربرداری عملکردی، گروه های کنترل مناسب، متغیرهای فیزیولوژیکی، رفتاری و روانشناختی است که نشان دهنده اثرات خاص تکلیف تحریک عصبی، تمایز بین نشانه هدف و فرآیندهای روان پویشی احتمالی زیربنایی آن و غیره (برای بحث مفصل به Frewen و همکاران، 2008 مراجعه کنید).
در حالی که مطالعات تصویربرداری مغز هر دو CBT و IPT در حال حاضر با مشکلات روش شناختی متعددی مواجه شده است، وضعیت در مورد روان درمانی روان پویشی دشوارتر است. برای مثال، رابطه درمانی، از جمله انتقال و انتقال متقابل، نقش بسیار اساسی‌تری در روان‌درمانی روان‌پویشی نسبت به CBT و IPT بازی می‌کند. این امر لزوم گنجاندن رابطه مددجو و درمانگر را به عنوان یک متغیر مداخله گر در تحلیل عصبی ضروری می کند. مشکل دیگر مفهوم سازی پدیده های روان پویشی مانند ایگو، مکانیسم های دفاعی و غیره و تبدیل آنها به متغیرهای روانشناختی برای آزمایش های تجربی بعدی در تصویربرداری عملکردی مغز است. بنابراین، روانکاو اعصابی که می خواهد اثرات عصبی روان درمانی روان پویشی را مطالعه کند، با متغیرهای ورودی متعدد و بسیار پیچیده ای مواجه می شود که برای امکان پذیر ساختن تحقیقات قابل اعتماد و معتبر از خروجی، اثرات عصبی، باید آنها را در نظر گرفته و کنترل کند.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
روانکاوی چیست؟
روانکاوی هم به یک نظریه و هم به نوعی درمان اشاره دارد که بر این باور است که همه افراد دارای افکار، احساسات، خواسته ها و خاطرات ناخودآگاه هستند.
روانکاوی یک روش درمانی است که در آن بیمار در مورد تجربیات، دوران اولیه کودکی و رویاها صحبت می کند.
طبق گفته انجمن روانکاوی آمریکا (APA)، روانکاوی می تواند به افراد کمک کند تا با کشف انگیزه های ناشناخته پنهان در ناخودآگاه، خود را درک کنند.
در روان درمانی، افراد می توانند با کشف احساسات، خواسته ها، خاطرات و عوامل استرس زا که می توانند منجر به مشکلات روانی شوند، احساس امنیت کنند. تحقیقات نشان داده است که خودآزمایی در فرآیند روانکاوی می تواند به رشد عاطفی طولانی مدت کمک کند.
نظریه های روانکاوی روانکاوی مبتنی بر نظریه فروید است که افراد می توانند با وارد کردن محتوای ناخودآگاه به آگاهی خودآگاه، کاتارسیس را تجربه کنند و بینشی در مورد وضعیت ذهنی خود کسب کنند. از طریق این فرآیند، فرد می تواند از ناراحتی روانی رهایی یابد.
روانکاوی همچنین نشان می دهد که:
رفتار یک فرد تحت تأثیر انگیزه های ناخودآگاه اوست. مشکلات عاطفی و روانی مانند افسردگی و اضطراب اغلب ریشه در تعارضات بین ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه دارند. رشد شخصیت بشدت تحت تأثیر وقایع دوران کودکی است (فروید پیشنهاد کرد که شخصیت تا حد زیادی در سن 5 سالگی تثبیت شده است). افراد از مکانیسم های دفاعی برای محافظت از خود در برابر اطلاعات موجود در ناخودآگاه استفاده می کنند. تحلیلگران ماهر می توانند با استفاده از راهبردهای روانکاوی مانند تحلیل رویا و تداعی آزاد به فرد کمک کنند تا جنبه های خاصی از ضمیر ناخودآگاه خود را به آگاهی خودآگاه خود بیاورد.
تاریخچه روانکاوی بسیاری از مشاهدات و نظریه‌های فروید بر اساس موارد بالینی و مطالعات موردی بود. این امر تعمیم یافته های او به جمعیت بزرگتر را دشوار می کرد. با این حال، نظریات فروید نحوه تفکر ما در مورد ذهن و رفتار انسان را تغییر داد و اثری ماندگار در روانشناسی و فرهنگ بر جای گذاشت.
نظریه‌های فروید درباره مراحل روان‌جنس‌گرایی، ناخودآگاه و نمادپردازی رویا هنوز هم در بین روان‌شناسان و هم در بین مردم عادی محبوب هستند، اما دیگران به کار او با شک و تردید نگاه می‌کنند.
امروزه روانکاوی شامل موارد زیر است:
روانکاوی کاربردی (که اصول روانکاوی را برای مطالعه هنر، ادبیات و موقعیت ها و موقعیت های دنیای واقعی به کار می برد) روانکاوی عصبی (که علوم اعصاب را در موضوعات روانکاوی مانند رویاها و سرکوب به کار می برد) درمان روانکاوی گرچه رویکردهای سنتی فرویدی مورد توجه قرار نگرفته اند، رویکردهای مدرن در درمان روانکاوی بر رویکردی همدلانه و غیر قضاوتی تأکید دارند.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
کاربرد روانشناسی در زندگی اجتماعی افراد
روانشناسی اجتماعی شاخه ای از روانشناسی عمومی است که در دنیای مدرن از اهمیت زیادی برخوردار است. روانشناسی اجتماعی به مطالعه رفتار اجتماعی یک فرد در نگرش های اجتماعی او می پردازد. روانشناسی اجتماعی به افراد کمک می‌کند استرس، افسردگی و سایر مسائل اجتماعی خود را مدیریت کنند و تصمیم‌گیری خود را بهبود بخشند و رفتارهای آینده را بر اساس درک رفتار گذشته پیش‌بینی کنند.
اهمیت روانشناسی اجتماعی در جامعه چیست؟ اهمیت روانشناسی اجتماعی در جامعه معاصر - مروری بر
ماهیت انسان و جامعه زندگی اجتماعی مبتنی بر تعامل انسانی بین افراد است و این تعامل، همکاری اعضای این جامعه برای دستیابی به امنیت بیرونی و همزیستی مسالمت آمیز است.
بنابراین، نیاز به شکل‌گیری یک نظام اجتماعی مبتنی بر کنترل روابط و تماس‌های افراد در میان آنها احساس می‌شود که در نتیجه رفتارهای اجتماعی تعاملی متفاوتی با توجه به ماهیت ساختار اجتماعی متفاوت است. بنابراین نیاز است که در قالب علمی مستقل از روانشناسی های مختلف به جامعه شناسی شاخه ای داده شود.
روانشناسی اجتماعی روانشناسی اجتماعی یکی از شاخه های روانشناسی عمومی است. روانشناسی اجتماعی به مطالعه رفتار اجتماعی فرد در نگرش های اجتماعی او می پردازد، یعنی دامنه و نظام اجتماعی که فرد در آن زندگی می کند و میزان تأثیر او بر تفکر، رفتار، احساسات و الگوهای تعامل با همه محرک های بیرونی. .
روانشناسی اجتماعی به مطالعه و درک فرآیندهای روانشناختی، شیوه های تعامل آنها با تأثیرات و متغیرهای اجتماعی و سهم آنها در رشد و شکل گیری شخصیت فردی می پردازد.
روانشناسی اجتماعی نیز موقعیت های افراد و الگوهای اجتماعی و رفتاری آنها را از طریق تجربه و مشاهده در شخصیت فرد و میزان تعامل با فرد مورد بررسی قرار می دهد.
تعریف روانشناسی اجتماعی در پایان دهه 1920، تعاریف رویه ای بسیاری از روانشناسی اجتماعی پدیدار شد و متبلور شد.
این تعاریف با توجه به جهتی که در آن تدریس می شد متفاوت بود. برخی از آنها بیشتر بر روی گروه متمرکز بودند تا فرد، از جمله کسانی که بدون غفلت از گروه به مطالعه فرد پرداختند و به طور کلی رفتار تعاملی گروه را شامل می‌شدند. مهمترین این تعاریف عبارتند از:
1. روانشناسی اجتماعی علمی است که به رفتار عمومی جامعه و تعامل متقابل بین فرد و جامعه می پردازد و بررسی می کند.
2. روانشناسی اجتماعی تعاملات افراد با محیط را مطالعه می کند تا تأثیرات مثبت و منفی این تعامل را بر فرد و روندهای او درک کند.
3. روان‌شناسی اجتماعی علمی است که رفتارها، پاسخ‌ها و تعاملات فرد را در طول ارتباط با گروه مطالعه می‌کند.
4. روانشناسی اجتماعی یک علم اجتماعی است که به مطالعه رفتار یک فرد و پاسخ های او در یک گروه خاص می پردازد.
5. روان‌شناسی اجتماعی ویژگی‌های روان‌شناختی گروه‌ها و الگوهای رفتاری اجتماعی تعاملی را که گروه‌های مختلف اجتماعی را به هم مرتبط می‌کند، مطالعه می‌کند، مانند مطالعه رابطه بین والدین و فرزندان در خانواده.
6. روان‌شناسی اجتماعی الگوهای رفتاری و تعاملات افراد و گروه‌ها را در طول رویدادها و موقعیت‌های اجتماعی مختلف و نیز اشکال چنین پاسخ‌هایی و پیامدهای مورد انتظار را مطالعه می‌کند.
منابع دانش اجتماعی مبانی روانشناسی اجتماعی، تحقیقات و مطالعات بر چندین منبع استوار است، از جمله:
روان‌شناسی: روان‌شناسی مرجع اولیه روان‌شناسی اجتماعی در مطالعه تأثیرات همه انگیزه‌ها و گرایش‌های روان‌شناختی است که ممکن است بر رفتار اجتماعی به طور کلی تأثیر بگذارد، مانند مطالعه روحیه رقابت و همکاری به عنوان رفتارهای اجتماعی، تأثیر آنها بر تولید. افراد در یک محیط خاص، یا میزانی که رفتار و واکنش های یک فرد تابع آداب و رسوم و قوانین جامعه است.
جامعه‌شناسی، اقتصاد و سیاست: نقش مهم جامعه‌شناسی در هدایت دانشمندان و محققان در روان‌شناسی اجتماعی این است که اهمیت مطالعه روش‌ها و الگوهای گروه‌های کوچک، افکار عمومی، مسائل اجتماعی و سایر موارد مهم را برجسته می‌کند.
اهمیت اقتصاد و سیاست در روانشناسی اجتماعی به این دلیل است که روانشناسی اجتماعی به بررسی و تحلیل شاخص های رفتاری اجتماعی در موقعیت های مختلف می پردازد. مانند الگوها و پاسخ هایی که در معرض تجزیه و تحلیل، مطالعه و درمان هستند. به عنوان مثال، الگوهای کلی فرد و جامعه در خرید و فروش مناصب، یا در زمان انتخابات و جنبش های انتخاباتی، و نیز ویژگی های برخی از گروه های اصلی و وضعیت افراد در دسته های خاص.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
کاربرد روانشناسی در دوران بلوغ
بلوغ و نوجوانی معمولاً دوران استرس و آشفتگی زیاد نیستند. نظریه طوفان و استرس سابقه طولانی دارد، اما دیگر نمی تواند توسط تحقیقات تجربی اخیر پشتیبانی شود. یک رویکرد مدرن به تغییرات روانی اجتماعی این مراحل مبتنی بر مفهوم تکالیف رشدی به روشی متناسب با سن و مرحله است. فرآیندهای بیولوژیکی می توانند بر وضعیت روانی و روانی اجتماعی فرد تأثیر بگذارند، اما رویدادهای روانی و روانی اجتماعی نیز ممکن است بر سیستم های بیولوژیکی تأثیر بگذارند. بنابراین، زمان و نتیجه فرآیندهای بلوغ را می توان توسط عوامل روانی-اجتماعی اصلاح کرد. مهمترین تغییرات روانی و روانی اجتماعی در بلوغ و اوایل نوجوانی ظهور تفکر انتزاعی، افزایش توانایی جذب دیدگاه ها یا دیدگاه های دیگران، افزایش توانایی درون نگری، رشد هویت شخصی و جنسی، ایجاد یک سیستم است. ارزش ها، افزایش استقلال از خانواده و استقلال شخصی بیشتر، اهمیت بیشتر روابط با همسالان با کیفیت گاه خرده فرهنگی، و ظهور مهارت ها و راهبردهای مقابله ای برای غلبه بر مشکلات و بحران ها. همه این تغییرات را می توان به عنوان وظایف رشدی در طول رشد طبیعی نگاه کرد، اما همچنین می تواند به درک انحرافات رشدی و اختلالات روانی کمک کند. از منظر آسیب شناسی روانی رشد، چندین اختلال روانپزشکی دوران بلوغ و نوجوانی را می توان با دیدی جدید مشاهده کرد.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
روانشناسی سالمدان
روانشناسی روانشناسی رشته ای در روانشناسی است که دانش و روش های روانشناسی را برای درک و کمک به سالمندان و خانواده هایشان در حفظ رفاه، غلبه بر مشکلات و دستیابی به حداکثر پتانسیل در زندگی بعدی به کار می گیرد.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
ترکیب موضوع روانشناسی
روانشناسی در ترکیب با طیف بسیار گسترده ای از موضوعات از جمله: جرم شناسی، تحقیقات جنایی، علوم پزشکی قانونی ارائه می شود. جامعه شناسی، انسان شناسی اجتماعی، مراقبت اجتماعی، فلسفه. زیست شناسی، جانورشناسی، رفتار حیوانات، علوم محیطی.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
تناسب روانی در ازدواج به چه عواملی بستگی دارد؟
اولین چیزی که باید تشخیص داد - به نقل از آلبرت انیشتین - 'ما نمی توانیم مشکلات خود را با همان تفکری که در زمان ایجاد آنها استفاده می کردیم حل کنیم.' تناسب اندام روانشناختی نیاز به نوع تفکر متفاوتی نسبت به تفکری دارد که ممکن است با آن آشنا باشیم، به خصوص اگر از نظر روانی مناسب نباشیم.
ثانیاً، با یادآوری سخنان افلاطون می‌توانیم تفکر را درک کنیم: «وقتی ذهن فکر می‌کند، با خودش صحبت می‌کند.» اولین کار در هر تناسب اندام روانی این است که به خودتان گوش دهید که با خودتان صحبت می کنید. این ممکن است احمقانه به نظر برسد، اما مهم می شود زیرا آن جملات ساده گفتگوی درونی [خود صحبتی] به ما امکان می دهد مسائل روانی را پیدا کنیم.
محتوای گفتگوی داخلی ما اغلب به طرز وحشتناکی غیرمنطقی، غیرمنطقی، نادرست، نامعتبر و معیوب است. اما این مهم نیست. همانطور که ذهن خود را می شنود که با خود به این روش ها صحبت می کند، آنچه را که می شنود، چه واقعی و چه غیر واقعی، می پذیرد. این به آگاهی انتقادی ما بستگی دارد که آنچه را که ممکن است به خودمان می گوییم زیر سوال ببریم و سپس اصلاحاتی را برای تفکر مبتنی بر واقعیت انجام دهیم. ما باید واقعی تر، دقیق تر و صادقانه تر با خودمان صحبت کنیم. اگر در تلاشی شکست بخوریم و بعد شروع کنیم به خودمان بگوییم خوب نیستیم، ذهن می گوید 'خوب'.
اما آن تعمیم ها دقیق نیستند. ما ممکن است در یک کار خاص شکست خورده باشیم، اما این به هیچ وجه به این معنی نیست که ما در زندگی یک شکست کامل هستیم!
شکست در یک چیز مساوی با شکست در همه چیز نیست.
همانطور که اضافه وزن اغلب سکوی پرشی برای رسیدن به تناسب اندام است، افسردگی، اضطراب، استرس، عصبانیت و به طور کلی روابط بین فردی ضعیف می تواند سکوی پرشی برای تناسب اندام روانی باشد. و همانطور که یک مربی یا مربی برای شروع یک روال آمادگی جسمانی مفید است، مشاور یا درمانگر هم که در زمینه تناسب اندام روانشناختی مسلط است ایده خوبی است.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
روانشناسی ازدواج چیست؟
آیا تا به حال به درمان برای ازدواج خود فکر کرده اید؟
آیا قبل از گفتن 'من انجام می دهم' به درمان فکر کرده اید؟
اگر در حال خواندن این مقاله هستید، به احتمال زیاد به این دلیل است که متاهل هستید و در حال مبارزه هستید، به ازدواج فکر می کنید یا به طلاق فکر می کنید. شما به دنبال پاسخی برای این سوال قدیمی هستید: آیا می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟
تو تنها نیستی.
در مورد ازدواج و ماندن خبرهای خوب زیادی وجود دارد. به عنوان مثال، در ایالات متحده و بخش هایی از انگلستان، نرخ طلاق در حال کاهش است (وود، 2018). جوان ترها ازدواج را به تعویق می اندازند نه از آن اجتناب می کنند. آنها منتظرند تا مدرسه را تمام کنند و پولی برای حمایت از ازدواج داشته باشند.
همانطور که مطالعه می کنید، متوجه خواهید شد که یک مزیت کلیدی این است که چگونه ازدواج به طور مثبت بر سلامت و طول عمر شما تأثیر می گذارد. اگر به دنبال نکاتی هستید، ما شما را تحت پوشش قرار داده ایم. به خواندن ادامه دهید.
قبل از ادامه، فکر کردیم که ممکن است بخواهید سه تمرین روابط مثبت ما را به صورت رایگان دانلود کنید. این تمرین‌های دقیق و مبتنی بر علم به شما یا مشتریانتان کمک می‌کند تا روابط سالم و غنی‌سازی زندگی داشته باشید.
0 notes
psychology10 · 2 years
Text
انواع روانشناسی چیست؟
مطالعه روانشناسی می تواند از نظر شخصی و حرفه ای مفید باشد. تمرکز در این زمینه فرصت های متنوعی را برای یادگیری در مورد افراد و نحوه تعامل آنها با دیگران در محل کار، در روابط و هنگام مواجهه با مشکلات سلامتی، مالی و سایر چالش های زندگی ارائه می دهد.
در حالی که تصمیم به ادامه تحصیل در رشته روانشناسی می‌تواند تصمیم بزرگی باشد، اما می‌تواند چالش‌برانگیز باشد و انواع مختلفی از روانشناسی را انتخاب کنید. بیایید نگاهی به هشت نوع روانشناسی بیندازیم، با دیدگاه دنیای واقعی برخی از اعضای هیئت علمی در برنامه‌های روانشناسی دانشگاه نیوهمپشایر جنوبی.
شماره 1 - روانشناسی غیر طبیعی روانشناسان غیرعادی بر ریشه ها و ساختارهای بیماری روانی تمرکز می کنند و به الگوهای غیرعادی رفتارها، احساسات و افکار نگاه می کنند. آنها در ارزیابی، تشخیص و درمان بالینی اختلالات روانی نقش دارند.
دکتر نانت مونگلوزو، مربی کمکی برنامه های علوم اجتماعی، گفت: «وقتی بیشتر مردم به رفتارهای غیرعادی فکر می کنند، به موارد افراطی فکر می کنند، مثال های غیرعادی و تکان دهنده با جذابیتی هیجان انگیز.
اما، او افزود، 'غیر طبیعی به سادگی به معنای 'دور از حالت عادی' است. فرهنگ، نظام اعتقادی، خانواده یا منشأ، مذهب و سایر هنجارهای اجتماعی بر تفسیر عادی و غیرعادی تأثیر می گذارد. روانشناسی غیرطبیعی یک تخصص در حوزه روانشناسی است و مبتنی بر مطالعه روانشناسی بهنجار، سازگاری بهنجار، تعاملات اجتماعی، تعاملات گروهی، نقش های مورد انتظار، بلوغ شخصی و غیره است. اکثر روان‌درمانگران و متخصصان سلامت روان بالینی موافق هستند که روان‌شناسی غیرطبیعی انحرافات از هنجار را مورد مطالعه قرار می‌دهد.
پیگیری کارشناسی ارشد در روانشناسی می تواند به شما کمک کند تا در موقعیت های مختلف شغلی موفق شوید. Mongelluzzo گفت که با داشتن مدرک پیشرفته، انتخاب های شغلی عبارتند از:
مددکار اجتماعی بالینی روانشناس بالینی یا پژوهشی پروفایل جنایی مشاور حرفه ای دارای مجوز درمانگر ازدواج و خانواده روانشناس رشد/مدرسه روانشناس قانونی روانشناسان بالینی همچنین به عنوان مشاور در بسیاری از حوزه‌های دولتی، سیستم‌های زندان، ارتش، مؤسسات آموزشی و در تیم‌هایی با سایر متخصصان که برای سازمان‌هایی مانند ورزش، رسانه و سازمان‌های بین‌المللی حقوق بشر کار می‌کنند، استخدام می‌شوند.
شماره 2 - روانشناسی این زمینه بر رابطه بین زیست شناسی و رفتار، و به ویژه نقشی که مغز و انتقال دهنده های عصبی در کنترل و تنظیم رفتار ایفا می کنند، متمرکز است. روانشناسان زیستی می خواهند بدانند که چگونه تغییرات بیولوژیکی منجر به تغییر در رفتار می شود.
اگرچه بسیاری از روانشناسان زیستی در آزمایشگاه‌های تحقیقاتی آکادمیک و خصوصی کار می‌کنند، یک مدرس علوم اجتماعی، دکتر شان کوک، می‌گوید که درک نحوه عملکرد فرآیندهای مغز می‌تواند منجر به مشاغلی در بازاریابی، آموزش، شرکت‌های فناوری یا حتی سیاست شود. وی افزود که روانشناسان زیستی داروهای جدید را برای شرکت های داروسازی طراحی و آزمایش می کنند، به درمان افراد مبتلا به سیستم عصبی آسیب دیده در بیمارستان ها و کلینیک ها کمک می کنند، کیفیت زندگی ساکنین را در دوران بازنشستگی تسهیل می کنند و به تسهیلات زندگی کمک می کنند و ممکن است در باغ وحش ها برای مشاهده رفتارهای حیوانات از جنبه فیزیولوژیکی کار کنند. اساس
به گفته انجمن روانشناسی آمریکا (APA)، روانشناسان زیستی همچنین 'ضایعات مغزی تغییر دهنده رفتار، پاسخ های شیمیایی در مغز و ژنتیک مرتبط با مغز' را مطالعه می کنند. به گفته APA، گاهی اوقات به روانشناسی فیزیولوژیکی یا روانشناسی روانی نیز گفته می شود.
شماره 3 - روانشناسی اجتماعی روانشناسان اجتماعی آنچه را که مردم فکر می کنند و احساس می کنند و اینکه چگونه رفتار توسط دیگران تحت تاثیر قرار می گیرد را مطالعه می کنند. آنها به عضویت در گروه، تعصب و تبعیض، نگرش و متقاعدسازی، تأثیرات اجتماعی بر عزت نفس و سایر زمینه ها نگاه می کنند.
به گفته APA، نحوه نگرش شما نسبت به جهان بر عواملی مانند رفتار و باور تأثیر می گذارد. یکی دیگر از عواملی که بر رفتار و نحوه نگرش افراد به خود تأثیر می گذارد، نظرات دیگران است. روانشناسان اجتماعی به روابط بین فردی و استفاده از روانشناسی برای بهبود آنها علاقه مند هستند.
با توجه به آموزش روانشناس اجتماعی که رفتار انسانی را با روش های تحقیق علمی ترکیب می کند، فرصت های شغلی و محیط های کاری متنوع است. به گفته APA، بسیاری از روانشناسان اجتماعی در محیط های آموزشی کار می کنند که در آن می توانند تدریس کنند، تحقیقات انجام دهند و آزمایشگاه ها را اداره کنند. مشاغل دیگر شامل کار در ادارات دولتی، سازمان های غیرانتفاعی، بیمارستان ها، آژانس های خدمات اجتماعی و ��رکت های خصوصی است. دامنه گزینه های یک ��وانشناس اجتماعی به قدری متفاوت است که مشاغل می تواند شامل تحقیق، بازاریابی، سیاست و حتی طراحی فناوری باشد.
0 notes